«طفیلی بودن و بلای این و آن شدن» این معنایی است که علیاکبر دهخدا برای واژه «مفتخور» استخدام کرده است. اما شاید جالب باشد که بدانید منشأ رواج این کلمه در اواخر دوره قاجار و آن هم بابت خوردن لقمه «مفتکی» بوده است!
صبح مشهد– تهرانیهای قدیم به هر چیز که به آن ماست اضافه میشد، بورانی و به هرچه گوشت اضافه میشد، آبگوشت میگفتند. در این دوران، غذاخوریها که کمکم در حال رونق گرفتن بودند، غذا را به صورت دو یا چندنفره عرضه میکردند. همین اتفاق باعث شد که آرامآرام، عادت به صرف غذا، به صورت گروهی در بین مردم رواج پیدا کند. موضوع بسیار قابل توجه این است که در این بین، افرادی که بنیه مالی برای خرید این غذاها را که در دوریهای بزرگ مسی عرضه میشد، نداشتند، در کوچه و خیابان شروع به جارزنی برای یافتن «پایه» یا شریک در غذاخوردن میکردند؛ به این ترتیب، امکان داشت که هم از لذت همنشینی با افراد بهرهمند شوند و هم هزینه غذا را کم کنند.
با این اوصاف، گاهی همه چیز بر وفق مراد نبود و در تقسیم غذا بین طرفین دعوا میشد. در این شرایط، «سر دیگ» (سرآشپز)، برای ساکتکردن این افراد، یک لقمه گوشت بیچربی به آنها میداد. به این لقمه، «مفتکی» و به افرادی که این لقمهها را میخوردند، «مفتخور» میگفتند. روایت شده است که در تهران قدیم، «مفتخور»های قهاری وجود داشتند که در میان غذاخوریهای مختلف در رفت و آمد بودند و کار و کاسبی آنها حسابی سکه بود!به این ترتیب ، اصطلاح«مفت خور» جایش را در ادبیات عامیانه ایران باز کرد.