همه این مشکلات را خودم به وجود آوردم حالا نه تنها زندگی ام را متلاشی کرده ام و آینده ام را به نابودی کشانده ام، بلکه همه مرا دختری هوسران می دانند حتی پدر و مادرم دیگر توجهی به من ندارند و معتقدند به خاطر این آبروریزی باید محل سکونتشان را تغییر بدهند.
به گزارش صبح مشهد به نقل از رکنا دختر ۱۸ساله که به اتهام فرار از منزل توسط کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی دستگیر شده است، درباره چگونگی ماجرای فرارش به افسر پرونده گفت: حدود یک سال قبل با جوان ۲۱ساله ای که در همسایگی ما زندگی می کردند آشنا شدم، او هر روز صبح سر کوچه می ایستاد و هنگامی که من برای رفتن به مدرسه از خانه خارج می شدم با چشم هایش تعقیبم می کرد تا این که روزی نامه عاشقانه ای را سر راهم انداخت. از آن روز به بعد دوستی من و نوید آغاز شد. آن روزها من به هر بهانه ای به حیاط منزلمان می رفتم تا او را که کنار دیوار خانه شان ایستاده بود، ببینم. پس از چند روز نامه نگاری روابط ما نزدیک تر شد. دیگر در خیابان های اطراف و یا فضاهای سبز و مکان های خلوت همدیگر را می دیدیم.
تا این که چند ماه بعد پسری از بستگان دور مادرم از من خواستگاری کرد. من که می ترسیدم ماجرای عشق خیابانی به پسر همسایه را برای خانواده ام بازگو کنم در برابر سوال مادرم برای ازدواج با حسن سکوت کردم و بدین ترتیب چند روز بعد مراسم بله برون برگزار شد و ما حتی آزمایش های پزشکی قبل از ازدواج را هم انجام دادیم. وقتی نوید در جریان ازدواج ما قرار گرفت با ناراحتی مرا دختری هوسران خطاب کرد و گفت اگر به او علاقه مندم باید با هم فرار کنیم. من هم به حرف هایش اعتماد کردم و شبانه با او به منطقه دیگری در مشهد رفتیم. مادربزرگ نوید فوت کرده بود و پدر و مادرش برای شرکت در مراسم تدفین به شهرستان رفته بودند، او طلاهای مادرش را به همراه پول هایی که در خانه داشتند سرقت کرد و در همین چند روز با اجاره یک خانه و خرید مقداری لوازم منزل به آن خانه رفتیم اما ۱۰روز بعد پلیس با اعلام شکایت پدر و مادرم ما را دستگیر کرد، حالا خانواده حسن نمی خواهند مرا به عقد پسرشان درآورند چون مرا دختری هوسران می دانند و معتقدند دختری که در آغاز زندگی به همسرش خیانت کند، لیاقت همسری فرزندشان را ندارد، از سویی دیگر نیز خانواده نوید وقتی در جریان موضوع قرار گرفتند با سرزنش هایشان او را نسبت به من بدبین کردند و می گویند هیچ اطمینانی به این گونه دختران که هر لحظه هوس زندگی با فرد دیگری را در سر می پرورانند وجود ندارد، اکنون هم زندگی و آینده ام تباه شده است. از سوی دیگر نیز به خاطر اشتباهاتی که مرتکب شده ام باید در دادگاه مجازات شوم و این گونه مهر «سابقه دارد»! هم در پرونده سیاه زندگی ام نقش می بندد… ماجرای واقعی با همکاری پلیس آگاهی خراسان رضوی