روان شناس قلابی این دختر را بعد از آشنایی اینستاگرامی ربود.
صبح مشهد– روانشناس قلابی که پس از آشنایی با دختر ۱۵سالهای در اینستاگرام او را ربوده و در کلبه جنگلیاش حبس کرده بود به دام افتاد.
به نوشته روزنامه جوان روز جمعه ۲۱آذر مرد میانسالی سراسیمه در تهران به اداره پلیس رفت و گفت که دختر ۱۵سالهاش به نام سوگند به طور ناگهانی ناپدید شده است.
شاکی در توضیح ماجرا گفت: «دخترم سوگند کلاس نهم است و امروز صبح برای خرید لوازم و تحریر از خانه بیرون رفت و دیگر برنگشت. من و همسرم به خانه همه دوستان و بستگان سر زدیم و حتی به بیمارستانها و مراکز درمانی هم رفتیم، اما خبری از دخترمان پیدا نکردیم، او حتی مدارک شناسایی و طلاهای خودش و مادرش را هم برداشته و از خانه بیرون رفته است و الان خیلی نگرانش هستیم.» وی در ادامه گفت: «مدتی است دخترم در فضای مجازی و اینستاگرام فعالیت دارد که چند روز قبل متوجه شدم به فردی که مدعی است روانشناس است پیامک میدهد و الان احتمال میدهم او دخترم را فریب داده و او را ربوده است.» با طرح این شکایت پرونده به دستور بازپرس دادسرای امور جنایی تهران برای پیدا کردن دختر نوجوان در اختیار تیمی از کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
کلبه وحشت
بدین ترتیب مأموران پلیس تحقیقات فنی خود را آغاز کردند که دریافتند سوگند مدتی است با پسر ۳۴سالهای به بهنام به صورت تلفنی و پیامکی ارتباط دارد و روز حادثه هم بهنام در اینستاگرام از او خواسته است از خانهشان فرار کند و با هم به شمال کشور بروند.
مأموران پلیس در ادامه مخفیگاه پسر جوان را که کلبه جنگلی در یکی از روستاهای اطراف شهرستان قائمشهر بود شناسایی کردند. از سوی دیگر مشخص شد طلافروشی در شهرستان قائمشهر هم اطلاعات پسر ناشناسی را که مشخصات ظاهریاش با بهنام یکی است به مأموران پلیس اعلام کرده است که وی قصد فروش مقداری طلای بدون فاکتور را داشته است.
با بدست آمدن این اطلاعات کارآگاهان جنایی با گرفتن نیابت قضایی راهی شمال کشور شدند و پسر جوان را در کلبه جنگلی دستگیر و دختر ۱۵ساله را پس از ۴۸ساعت اسارت آزاد کردند.
روانشناس قلابی
مأموران در نخستین گام از دختر نوجوان تحقیق کردند و وی در توضیح ماجرا گفت: «من علاقه زیادی به فضای مجازی و اینستاگرام دارم و دوستان زیادی هم دارم که همیشه با آنها در فضای مجازی ارتباط دارم. مدتی بود که افسرده شده بودم و حال و حوصله هیچ کسی را نداشتم تا اینکه ششماه قبل در اینستاگرام با فردی که خودش را فرحناز و روانشناس معرفی کرد آشنا شدم، اما فکر نمیکردم که او مرد شیطان صفتی است که دام اینستاگرامی برای من پهن کرده است، چون عکس پروفایلش هم عکس دختر جوانی بود. من همیشه با او درد دل میکردم و از مشکلاتم برای او حرف میزدم و او هم به من دلداری میداد و مدعی بود که مطب روانشناسیاش را به خاطر بیماری کرونا بسته است.
به هر حال مدتی با هم ارتباط داشتیم تا اینکه از او خواستم برای من پیامهای صوتی بفرستد و وقتی اولین پیام صوتیاش را گوش دادم متوجه شدم او پسر است و به دروغ خودش را دختر معرفی کرده است. تصمیم گرفتم رابطهام را با او قطع کنم که دوباره به من پیام داد و گفت واقعاً روانشناس است و میتواند به من کمک کند و از طرفی هم مدعی بود که از من خوشش آمده و عاشق من شده است.
او گفت که من طلسم شدهام و برای اینکه طلسم مرا باطل کند باید تمامی طلاهای خودم و مادرم را بردارم و پیش او بروم تا در اختیار فردی که استاد دعاخوانی است قرار دهد و روی آنها ورد بخواند و طلسم مرا باطل کند. من به حرفهای او اعتماد کردم و روز حادثه با تمامی طلاها از خانه بیرون رفتم و در نزدیک ترمینال شرق تهران سوار خودروی سواری او شدم. من به بهنام گفتم که خیلی استرس و اضطراب دارم که او هم یک عدد قرص به من داد و گفت اگر بخورم آرام میشوم، اما وقتی خوردم بیهوش شد و چند ساعت بعد که چشمانم را باز کردم دیدم در کلبه جنگلی اسیر پسر حیله گر شدهام. او مرا آزار و اذیت کرد و به زور تمامی طلاها و پولهایم را گرفت و تهدید کرد اگر کاری بر خلاف خواسته او انجام دهم مرا میکشد و جسدم را داخل جنگل دفن میکند. من اسیر او شده بودم که دو روز بعد مأموران کلبه را شناسایی و مرا آزاد کردند.
روایت متهم
متهم پس از دستگیری در ادعایی گفت: «من دانشجوی رشته روانشناسی بودم که چند سال قبل به خاطر مشکلاتی انصراف دادم. مدتی قبل در اینستاگرام با سوگند آشنا شدم. من ابتدا خودم را دختر معرفی کردم و قصد فریب او را هم نداشتم و به همین خاطر پس از چند ماه به او گفتم که پسر هستم. سوگند میگفت که با خانوادهاش مشکل دارد و من هم به او مشاوره روانشناسی میدادم تا اینکه از من خواست با هم فرار کنیم و زندگی تازهای را در شمال آغاز کنیم که قبول کردم و با هم به شمال کشور رفتیم، اما هرگز او را در این دو روز اذیت و آزار نکردم.»
وی درباره سرقت طلاها هم گفت: «او خودش طلاها را به من داد که بفروشیم و با پول آن خانهای اجاره و زندگیمان را آغاز کنیم.»
پسر جوان در ادامه به اتهام آدمربایی و سرقت برای ادامه تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت.
مشخصه دختره دروغ میگه.