گفتوگو با بانوی جهانگردی که ازآغاز هفته دفاع مقدس، پیاده روی ۳ ساله دور دنیا را با شعار «به نام عشق، دوستی و صلح جهانی» شروع کرد.
صبح مشهد– سفر و گردشگری یکی از بهترین و ماندگارترین رویدادهای زندگی هر انسانی محسوب میشود و به قول سعدی «بسیار سفر باید تا پخته شود خامی». بیشتر انسانها منتظر پیشآمدن تعطیلاتی هرچند کوتاه مدت هستند که به بهانه آن کوله بار سفر را ببندند، با اعضای خانواده یا دوستان خود در طبیعت سیری کنند و لحظات و اوقات خوشی را برای خود و عزیزانشان رقم بزنند. در این بین کسانی هم هستند که به صورت تخصصی و حرفهای به گردشگری و جهانگردی میپردازند و علاوه بر سیر و سیاحت، اهداف بلندتر و مهمتری از جمله آشنایی با مردمان، تمدن و فرهنگ ملتها را دنبال میکنند و در کنار این اهداف، پیام صلح، دوستی و مودت را به نمایندگی از کشورشان به جهانیان میرسانند. همه این حرفها گفته شد تا به سراغ «پوپه مهدوی نادر»، بانوی جهانگرد ایرانی و سفیر صلح برویم که ۳۱ شهریور روز آغاز هفته دفاعمقدس طرح جدید خود به نام پیمایش جاده صلح ۲۰۲۰ را آغاز کرده است. سفری که بنا بر برآورد «مهدوی»، حداقل نزدیک به سه سال زمان نیاز دارد و البته خطراتی مانند کرونا هم ممکن است شکل کلی آن را دستخوش تغییراتی کند، همان طور که در نخستین گام، چیزی نزدیک به شش ماه این سفر را به تعویق انداخت؛ سفری که قرار بود در فروردین امسال آغاز شود، به دلیل همه گیری کرونا به پایان تابستان منتقل شد و حالا قرار است از ترکیه آغاز شود و به اروپا ادامه پیدا کند تا اگر کرونا امان دهد، بقیه مسیرش را به سرتاسر دنیا ادامه دهد. در پرونده امروز زندگیسلام به بهانه ۶ مهر (۲۷ سپتامبر)، روز جهانی جهانگردی، با این بانوی جهانگرد گفتوگویی داشتهایم که در ادامه خواهید خواند. بانویی که چندین بار در صحبتهایش اشاره کرد که در این سفرها، پروتکلهای بهداشتی را با دقت و حساسیت رعایت خواهد کرد.
در خوابهای کودکیام با کولهپشتی سفر میکردم!
«مهدوی نادر» که متولد ۲۷ مرداد ۱۳۵۲ در تهران و تحصیلکرده مترجمی زبان فرانسه در مقطع کارشناسی و کارشناسیارشد رشته روان شناسی تربیتی است، در شروع گفتوگو با ما از علاقه فراوان خود به جهانگردی میگوید: «از زمانی که ۸ یا ۹ ساله بودم، دو آرزوی بزرگ در ذهن داشتم. یکی اینکه جهانگرد بشوم. به خاطر دارم حتی در خوابهایم با کولهپشتی از سرزمینهای خالی میگذشتم و این رویاها خیلی برای من جالب و جذاب بودند. یکی دیگر از آرزوهایی که از همان کودکی آن را دنبال میکردم، داشتن یک خانه دو طبقه بود که علاوه بر زندگی، در یکی از طبقات آن، پرورشگاهی تاسیس کنم. البته همزمان با کوهنوردی با یکی از موسسات خیریه آشنا شدم، موسسهای که هدف از تشکیل آن کمک به بچههای یتیم برای گذراندن مراحل رشد و بورسیه تحصیلی آنها بود و این اتفاق، زندگی من را خیلی تغییر داد و افتخار میکنم که ۳۰ سال است، مددکار داوطلبانه این خیریه هستم.»
از پیادهروی دور ایران تا سفر به آفریقا در ۲۳ سالگی
«مهدوی نادر» گفتوگویش را با تحقق ماجراجوییهایش در زمینه کوهنوردی و بعد پیادهروی به دور ایران و سفر به آفریقا ادامه میدهد: «۱۷ ساله بودم که کوهنوردی را به صورت جدی با رفتن به کوههای توچال تهران شروع کردم، به طوری که تنهایی دو سه روز در هفته به قله توچال میرفتم و در آن جا میماندم. بین سنین ۲۳ تا ۲۵ سالگی، بیشتر نقاط ایران پهناور را با پای پیاده سفر کردم و در همان سالها یک مجله تخصصی ایرانگردی جهانگردی هم به نام «زمان» سفرهای من را پوشش میداد و این مطالب، مخاطب زیادی داشت. علاوه بر سفر دور ایران، در ۲۳ سالگی سفری هم به آفریقا داشتم و همین سن، آغاز جدی و رسمی جهانگردی من بود. جهانگردی از این نظر که توانست من را با افقهای نو و زاویههای دید جدید و آداب و رسوم ملتهای دیگر آشنا کند و اینکه به تعداد هر نفر از انسانهای جهان، پنجره یک دنیای دیگر با زاویه دید متفاوت برایم گشوده شود، قابل توجه بود. مهمتر اینکه من را با زیباییهای آفرینش در تمام ابعاد آن آشنا کرد و همه اینها باعث تغییر و تحول در مسیر زندگی من شد. هرچیزی که باعث آسانتر شدن زندگیام شد از تجربههای این سفرها یاد گرفتم. در تمام سفرهایی هم که داشتم متوجه یک نقطه اشتراک بین همه مردم جهان شدم و آن اینکه همه افراد مفاهیم رنج و غم و عشق و شادی را به خوبی درک میکنند و به نظر من اگر ما از طریق همین نقاط مشترک با مردم ارتباط برقرار کنیم، میتوانیم به صلح و دوستی برسیم.»
خاطره سفر به مکه را هیچگاه از یاد نمیبرم
ماهیت سفر جهانگردان و اهداف آنها از جهانگردی صرفا به سیر و گردش خلاصه نمیشود و اهداف گستردهای را شامل میشود. این سفیر صلح جهانی در این باره و اینکه کدام یک از مناطق جهان نظر او را بیشتر جلب کرده، اینطور توضیح میدهد: «سفرهای من از نوع گردشگری نبوده و از آنجا که در سفرهایم اهداف بشردوستانه و آشنایی با مردمان و فرهنگهای مختلف را دنبال میکنم، برای برقراری ارتباط با آنها به خانههایشان دعوت میشوم. من ارجحیتی بین مناطق مختلف دنیا قائل نیستم چرا که هر منطقه ویژگی خاصی از نظر مختصات فرهنگی، پذیرش مردم و زیبایی طبیعت دارد. قاره اروپا و زیباییهای چشمنوازش، هیمالیا در نپال و شمال کالیفرنیا و… همه و همه زیبا هستند و البته این را هم بگویم که در سال ۸۲ و در حین سفر دور دنیا، خداوند توفیق حج واجب را نصیب من کرد و حس و حال خیلی خوبی از این سفر داشتم و دارم. خاطره سفر به مکه را هیچگاه از یاد نمیبرم.»
ایران یکی از بهترین نقاط گردشگری دنیاست
کشور عزیزمان ایران، به دلیل وجود طبیعت بکر در مناطق مختلف جغرافیایی و آثار و ابنیه تاریخی، از اهمیت گردشگری زیادی برخوردار است. نظر «مهدوی» را در این باره جویا میشوم: «در ایران نقاط گردشگری بسیار زیادی داریم و ایران یکی از بهترین نقاط گردشگری دنیاست. یکی از مزیتهای کشور ما این است که چهارفصل را به صورت همزمان دارد. من همانند سواحل چابهار را در هاوایی آمریکا دیدم و هنگامی که به بندر کنارک رفتم تصور کردم که دارم در سواحل استرالیا قدم میزنم».
فرهنگ گردشگری مهم است نه گردشگر بودن
در صحبتهای «مهدوی نادر» دغدغهای هم به گوش میخورد، دغدغهای از جنس فرهنگ. او با گلایه از برخی هموطنان که به حفظ طبیعت بیتوجه هستند، تذکر میدهد: «تنها گردشگر بودن مهم نیست و باید فرهنگ گردشگری را ارتقا داد و اینکه افرادی که به قصد گردشگری به شهرها یا کشورهای دیگر سفر میکنند علاوه بر رعایت اصول زیست محیطی، باید به فرهنگ، چهارچوب باوری و اعتقادات مردم آن مناطق احترام بگذارند.»
قدمهایم را برای کارهای خیرخواهانه میفروشم
وی درباره افرادی که تا به حال اقدام به خرید قدمهایش در این طرح کردهاند، میگوید: «یک شخص خیر، اقدام به خرید ۲۰۰ قدم من کرد و با پول حاصل از فروش این ۲۰۰ قدم، اقدام به لولهکشی آب آشامیدنی روستایی در یکی از روستاهای استان سیستان و بلوچستان و احداث حمام و سرویس بهداشتی کردیم. یک آقای ایرانی مقیم کانادا هم به همراه دخترشان، ۶۰۰ قدم دیگر را خریدند که با پول آن، یک کارگاه صنایع دستی در یکی از نقاط محروم بلوچستان را تکمیل کردیم و علاوه بر این، دو آقای دیگر هم هر کدام اقدام به خریداری چهار قدم کردهاند و با شش قدمی هم که به تازگی خریداری شد، در مجموع ۸۱۴ قدم به فروش رفته است. این را هم بگویم که دوست دارم طرح محرومیتزدایی خود را علاوه بر سیستان و بلوچستان در استانهای دیگر از جمله خوزستان اجرا و کارگاهی هم برای کولبران مناطق استان کردستان احداث کنم. من همیشه دغدغه زندگی بهتر برای هموطنانم را داشتهام و در سفرهایم همیشه به یادشان هستم. در ضمن به تازگی استانداری و اداره میراث فرهنگی و گردشگری سیستانوبلوچستان، من را به عنوان مبلغ صلح برای شهر سوخته برگزیدهاند که به شهر صلح معروف است. از سوی این مسئولان استانی، رسالت مهمی به من واگذار شده؛ معرفی شهر سوخته به عنوان شهر صلح. قرار است به عنوان سفیر صلح به معرفی شهر سوخته واقع در سیستانوبلوچستان در ایران و جهان بپردازم.»
در سفرم به دور دنیا به رژیم صهیونیستی نمیروم
از این بانوی جهانگرد درباره طرح جدید جهانگردیاش یعنی پیمایش مسیر صلح ۲۰۲۰ که از روز ۳۱ شهریور، آن را از برج آزادی تهران شروع کرده است، میپرسم که در جواب میگوید: «قصد دارم با قدمهایم، جاده صلح ۲۰۲۰ را ترسیم کنم و در آن به دنبال اهداف خاصی هستم؛ توسعه و پیشرفت و آبادانی ایران و کمک به دیگر مناطق محروم جهان. روز ۳۱ شهریور، اولین قدمهایم را دور برج آزادی به ثبت رساندم و مرحله بعدی را از استانبول ترکیه شروع خواهم کرد. در این طرح با سفر به همه کشورهای جهان به جز رژیمصهیونیستی و کرهشمالی، جاده صلحی را بین دو نماد که یکی از آنها نماد ملی یک کشور و دیگری، نماد صلح یک کشور است، ترسیم و قدمهایم را با جیپیاس ثبت میکنم و درآمد حاصل از فروششان را صرف آبادانی نقاط محروم ایران و جهان خواهم کرد که نظارت بر خرجکرد آن هم مستقیما زیر نظر خودم خواهم بود. امیدوارم این حرکت بازتاب جهانی خوبی داشته باشد و مورد استقبال مردم در سراسر این گیتی پهناور قرار بگیرد. در واقع درصدد آن هستم که با فروش قدمهایم، ذرهای از محرومیت بعضی خطهها در ایران و دیگر مناطق محروم دنیا کم کنم.»
برای سفر قبلیام به دور دنیا ۳۵۰ دلار قرض گرفتم
به احتمال زیاد تا اینجا برایتان سوال پیش آمده که خانم «مهدوی نادر» باید یک خانم پولدار باشد که چنین تصمیمی گرفته است. خودش به این سوال پاسخ میدهد. «من ثروتمند نیستم و هزینه سفرهایم که با هدف رساندن پیام صلح صورت میگیرد، توسط حامیان مالی تامین میشود. زمانی هم که در ۲۳ سالگی به سفر دور دنیا رفتم، ۳۵۰ دلار از دوستانم قرض کردم. پیشبینیام از مدت سفر فعلی سه سال بود ولی به خاطر ویروس کرونا قطعا نمیتوانم در بازه زمانی سه ساله این سفر را به پایان برسانم، بنابراین نمیتوان تاریخ دقیقی برای پایان آن متصور شد. هر جا ببینم مرز کشوری بسته است، دوباره به ایران برمیگردم و با باز شدن مجدد مرزها از آخرین نقطهای که سفر را به پایان رساندم، مسیر صلح را ادامه خواهم داد. یک علت سفرم در این برهه زمانی این است که اعلام کنم که جهان در مقطع کنونی بیشتر از هر زمان دیگری به امید، عشق و محبت و امنیت نیاز دارد. کرونا باعث از بین رفتن فقر نشد، جنگ را متوقف نکرد، تحریمها را متوقف نکرد و میخواهم در این مقطع زمانی هم حامل پیام صلح و دوستی باشم.»
یک دزد در فرانسه را با یک مشت تار و مار کردم
«من همیشه برای سفرهایم چهارچوب مشخصی را تعیین میکنم». «مهدوی نادر» با این مقدمه راجع به ویژگیهای سفرهایش به نکات خوبی اشاره میکند: «اول این که قبل از غروب آفتاب جای خواب و استراحت شبم را مشخص میکنم و دوم این که در هر مسیری وارد نمیشوم و حتی در سفر دور دنیایم که با دوچرخه انجام دادم، فقط راه اصلی را رکاب میزدم. لازم میدانم به نکته مهم دیگری در سفرهایم بپردازم و آن خالی کردن ظرف دلم از قضاوت پیش داوری است و با ظرف خالی از پیش داوری به کشورهای دیگر سفر میکنم به همین دلیل بهترین مردم دنیا به سراغم میآیند و همه این موارد باعث امنیت در طول سفر میشوند. با این حال، زمانی که در شهر مارسی فرانسه بودم، یک نفر میخواست کیف کمری من را بدزدد، اما از آن جا که من با ورزشهای رزمی و دوره های دفاع شخصی آشنایی داشتم، فقط با یک مشت او را روی زمین انداختم و او هم از این کار خود، منصرف شد.»
۳ خاطره خواندنی از سفرهایم
«مهدوی نادر» در پایان صحبتهایش، چند خاطره شیرین از سفرهایش به دور دنیا را هم برای ما روایت میکند: «به یاد دارم در شش ماه اول سفرم به دور دنیا، پول کم آوردم و در یکی از روزها به یک ساحل در دریای مدیترانه در ایتالیا رسیدم و از آن جا که من خیلی عاشق بستنی هستم، تصمیم گرفتم یک بستنی بخرم اما پولم صرفا کفاف نصب چادر اسکانم در کمپینگ را میکرد. با خودم فکر میکردم که با پول باقیمانده بستنی بخورم یا آن را صرف نصب چادر بکنم. بالاخره تصمیم گرفتم و یک بستنی شکلاتیتوت فرنگی خریدم و خوردم که در همین حین دو نفر آمدند و عکسهایی را که با دوربین گرفته بودم از من خریدند و با فروش این دو عکس ۳۰ یورو به دست آوردم و با این پول، علاوه بر هزینه چادر، قسمتی دیگر از مخارج سفرم تامین شد. خاطره دیگرم مربوط به پارک لوکزامبورگ در پاریس بود. در آن جا افراد کارهای هنری خود را به معرض نمایش میگذاشتند و من هم دوچرخه و پرچم سفید همراه خود را که به نشانه صلح همراهم بود به پارک بردم. در همین حین یک آقای فرانسوی نزد من آمد و شروع به گریه کرد. از او پرسیدم ، چرا گریه میکنی؟ او گفت، به خاطر اینکه سالها پیش وقتی پسر جوانی بودم، تیشرتی پوشیدم و روی آن نوشتم «به خاطر صلح» و با یک کوله پشتی به دور دنیا سفر کردم. تو من را یاد خودم انداختی. خاطره آخر هم که برای من جالب بود این که همه مردم کشورهای مسلمان به رسم کشورهای عرب، زمان خداحافظی خود مثل زمان سلامکردنشان میگویند «سلام علیکم» ولی اهالی کشمیر هندوستان، زمان خداحافظی مثل ما ایرانیان میگویند «خداحافظ». علتش را که جویا شدم گفتند، ما کشمیریها از زمان شیخالرئیس ابوعلیسینا، بعضی از رسوم ایرانیان را اقتباس کردهایم و از جمله آنها همین عبارت «خداحافظ» است که خیلی برایم جالب بود.
منبع: خراسان/ نویسنده : صادق جهانی| خبرنگار