نویسنده: رامین قانع فعال فرهنگی
چهل سال قبل، مردمی به تنگ آمده از درد و رنج و بی عدالتی ناشی از وادادگی و اجرای سیاست های مردود غربگرایانه ؛ با رهبری عالمی بزرگ و بی مثال و نیازی برخاسته از ایمان و باور به جامعیت اسلام ،دست به انقلابی تاریخی و عظیم زدند. انقلابی با هدف تشکیل یک نظام کاملاً منطبق بر اصول و مبانی اسلام ناب محمدی (ص) که خود الگویی بی نقص برای ترویج و صدور به دیگر مرزهای جغرافیایی باشد.
رویدادی بی سابقه و همه جانبه در تمام ابعاد و شئون سیاسی، فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و … با محوریت دین مبین اسلام در جهانی سکولاریزه و حتی ضد دین ، بحرانی خطرناک برای امپریالیسم جهانی بوجود آورد ،و شکافی بزرگ بر هیمنه تمدن غرب و نظام سلطه فرو نشاند.
انقلاب اسلامی ایران ، بر خلاف دیگر انقلاب ها، پیش از آنکه سیاسی و اقتصادی باشد ، پشتوانه عظیم ایدئولوژی اسلامی را به همراه داشت؛ و این دقیقاً همان چیزی بود که نظام های فکری مبتنی بر اومانیسم را به لرزه می انداخت. وقوع چنین تحول و رخداد بی سابقه ای در یک محدوده جغرافیایی ، می توانست موجب اثبات شکست و فرو ریختن تمامی نظریه های به ظاهر متقن غربی شود و به نابودی کلیه ساختارهای فکری نشأت گرفته از علوم انسانی غیر دینی ختم شود.
طبیعتاً و از همین رو ، مخالفت و دشمنی سر سختانه ی نظام های استبدادی با انقلاب اسلامی مردم ایران از بدو پیروزی آغاز و تا به امروز نیز ادامه دارد.
اما چه مواردی منجر به کاهش سرعت رشد و نیل به مقصد این انقلاب در برخی از ماموریت های خود شد!!!
انقلاب اعتقادی اسلامی ایران ، اولین حادثه بزرگ سیاسی بود که زمینه سازی تشکیل یک حکومت صد درصد مردمی برگرفته از آموزه های اسلامی را نوید می داد. طرح و بیان اهداف و آرمان های اولیه انقلابیون که بسرعت مورد پذیرش مشتاقانه مردم قرار میگرفت ، تمامٱ ریشه در تفسیر صحیح یک جامعه یا به معنای دقیق آن امت اسلامی داشت و عطش بی وصف عمومی در تحقق این مدینه فاضله باعث ایجاد ترس اندیشمندان لیبرالی داخلی و خارجی می شد. با توجه به سرعت ترویج مبانی فکری ناب اسلامی در روزهای آغازین انقلاب و تاثیر مثبت آن بر اذهان عموم مردم ، طبیعتاً دشمنان دریافتند که مقابله آشکار و مستقیم با این رویداد بزرگ عملاً ممکن نبوده و می تواند اثر معکوس نیز داشته باشد، فلذا با ترسیم یک سناریوی فوری ولی دقیق از همان بدو پیروزی انقلاب اسلامی ، پروژه نفوذ خود را با هدف تحت تأثیر قرار دادن اهداف و آرمان های آن، آغاز نمودند. البته در این میان نیز بعضاً با استفاده از حربه های غیر انسانی، همچون حذف فیزیکی تأثیرگذاران و متفکران انقلابی ، در جهت ایجاد خلل یا کاهش سرعت اهداف انقلاب ،تلاش نمودند.
استارت پروژه نفوذ از بدو تشکیل دولت موقت به ریاست مهندس مهدی بازرگان با تفکری تماماً لیبرالیستی آغاز و بهترین فرصت برای دشمن در جهت منحرف ساختن مسیر انقلاب اسلامی بود.
تثبیت و قدرت یافتن هیأت دولت موقت که در گفتار و کردار و تفکر، معتقد به الگو پذیری تام از مدل های غربی در شئون مختلف حکومت داری بودند و میتوانست با استفاده از شعارهای به ظاهر زیبا و فریبنده همچون آزادی خواهی،علم گرایی و انسان محوری ، هویت و ریشه های این انقلاب نوپا را تغییر دهد. اما هوشیاری ، بینش ، وسعت نگاه و عزم راسخ حضرت امام (ره) در تحقق یک نظام دینی با تمرکز بر نظریه ولایت مطلقه فقیه ، مانع از عقیم شدن این فکر و هدف بزرگ شد.
اما متاسفانه اجرای مدل غنی سازی شده ی دموکراسی غربی و عدم ارائه یک مدل بومی و اسلامیزه شده ی مردم سالاری ، باعث شد تا شخصی همچون ابوالحسن بنی صدر ، خروجی صندوق های آرا باشد و مجدداً انقلاب را با خطر انحراف و تحریف مواجه سازد و هزینه های تحمیلی را به مراتب بالا ببرد.
بدون شک ،تنها تکیه گاه و نگهدارنده پایه های تازه تاسیس این انقلاب ، وجود ذی جود حضرت امام روح الله (ره) بود که با جامع نگری و بصیرت توانست سکان این کشتی پر تلاطم را حفظ و در مسیر اصلی خود نگه دارد.
اما ارائه مدل مردم سالاری دینی ، توسط غرب اندیشان داخلی، از آنجا که با الهام از شیوه حکومت داری روز دنیا اقتباس و با اندک چاشنی دین مخلوط و به اجرا گذاشته شد، اجازه رشد و نمو تشریح و شکوفایی نظریه ولایت مطلقه فقیه را از بدنه فکری و اجرایی انقلاب گرفت و با سو استفاده از اعتقاد حضرت امام(ره) در خصوص اهمیت مشروعیت حکومت اسلامی ، فضا را به سمت و سوی اجرای یک دموکراسی ناقص غربی پیش برد. حال آنکه تحقق کامل و اجرایی ولایت مطلقه فقیه به عنوان یک اصل ثابت شده ی شرعی می توانست ضمن تحقق تمامی آرمان های والای انقلاب ، به عنوان یک الگوی اجرایی اسلامی برای دیگر ممالک آزادیخواه جهان نیز مورد استفاده قرار گیرد.
به تعبیر دیگر ،از آنجا که نحوه حکمرانی و کشورداری در ادبیات سیاسی علوم انسانی تعریف میشود، وقوع انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک تحول عظیم ایدئولوژیک مبتنی بر جهان بینی دینی ، یک جریان و مکتب نو و جدیدی را به عرصه علوم سیاسی دنیا وارد نمود، اما متاسفانه به رغم وجود ظرفیت و پتانسیل بالای موجود در تبیین و محقق ساختن یک مدل اجرایی انحصاری(با الهام گیری از آموزه های اسلامی در امور حکومتی) به واسطه نفوذ فکری صورت گرفته از طریق عوامل تأثیرگذار و تصمیم ساز که با استفاده از پوشش دموکراسی به نقاط حساسی دست یافته بودند ، این امر تحقق نیافت و بزرگان و دلسوزان و دغدغه مندان انقلابی کشور در مسیر پذیرش اجباری آن قرار گرفتند.
به زبان ساده تر اینکه در حقیقت دموکراسی یک نظریه تلقینی یا اهرمی برای محدود کردن و ایجاد مانع در جهت رشد و تعالی کشورهای درحال توسعه یا توسعه نیافته است ؛ ونمی تواند در یک نظام دینی مورد استفاده قرار بگیرد، چرا که تعریف غربی دموکراسی با روح آزادی خواهی و عدالت محوری و ظلم ستیزی در تعارضی آشکار و غیر قابل کتمان قرار دارد.
تجویز یک دموکراسی عقیم شده ،توسط لیبرال مسلکان پرورش یافته غرب، به عنوان یک تکلیف لازم الاجرا و القای آن جهت ترسیم ذهنی مدینه فاضله مطلوب در کشور، از جمله ترفندهای دشمنان انقلاب اسلامی ملت ایران بود که به وسیله عناصر نفوذی خود به اجرا گذاشتند و پذیرش این واقعیت تلخ که تا حدودی موفق به انجام آن شده اند، گریز ناپذیر میباشد.
نتیجه و خروجی اجرای این روش، از آنجا که در قالب یک نظام دینی مفهومی پیدا نمی کند ، بصورت آسیبی فراگیر ، رفته رفته تمام زوایای حکومت را در بر گرفته و به فساد در بدنه نظام تبدیل میگردد.
این فساد میتواند در مسائل سیاسی ، اقتصادی، فرهنگی و… بروز و ظهور پیدا کند.
فسادی برگرفته از تفسیر سو و هدفمند از واژه «مشروعیت» غیر شرعی.
از این رو است که دولت هایی با شعار های فریبنده سازندگی ، اصلاحات و تدبیر و امید اما با اعتقاد و نگاه خطرناک ماکیاولی از درون صندوق آرا بیرون می آیند و به علت عدم اعتقاد به مبانی اصولی انقلاب و اندیشه امام (ره) همچون مقاومت و ایستادگی، استکبار ستیزی، تقویت مظلومان، اقتصاد مقاومتی و نگاه به داخل و تلاش در جهت تقویت فرهنگ و سبک زندگی ایرانی_اسلامی ، با وجود تذکرات و تاکیدات مکرر مقام معظم رهبری در بیانات ایشان،نتنها نادیده گرفته میشود بلکه به صراحت نسبت به آن در موضع مخالف ظاهر میشوند.
با نگاهی گذرا وقتی به پیشینه اهداف انقلاب اسلامی تمرکز کنیم ، با کمال ناباوری متوجه فاصله زیاد شرایط امروز با مقصد ترسیم شده در نقشه راه انقلاب می شویم ، مقصدی که بنا بود در آن ماهیت تمامی شئون حکومت همچون اقتصاد، فرهنگ و سیاست و … منطبق بر مبانی اسلام باشد، اما به مرور زمان و غفلت یا مشغله های تحمیلی به متفکرین و نظریه پردازان و تئوریسین های اسلامی، بجای ارائه مدل های دینی ، نمونه های شکست خورده و رو به اضمحلال غربی مانند نگاه های دنیایی مارکسیستی و سوسیالیستی در اقتصاد و لیبرالی در سیاست و فرهنگ اما با پوسته ای اسلامی به رگ های انقلاب تزریق شد.
یکی دیگر از روش های نفوذ صورت گرفته با هدف ایجاد انحراف در مسیر آرمان خواهی انقلاب اسلامی، تفسیر و توجیه مسائل با نگاه اومانیستی توسط مجریان مغرضی بوده که ممکن است بعضأ در لباس دین نیز بوده باشند و در اینجا است که با اندکی تأمل و کشف میزان زاویه انحراف ایجاد شده، میتوان این طور بیان کرد که چیزی به نام جمهوری اسلامی ایران ، عملا موفق به تحقق نشده و نیاز به بازسازی دارد.
متاسفانه امروز نیز ، جریان نفوذ بصورت تخصصی تر در صدد مخدوش کردن آرمان های امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری به منظور تغییر نگاه نسل جدید به جهان پیرامون است و این هدف با استفاده از توان نیروهای نفوذی برآمده از مدل دموکراسی غربی در حال تحقق است؛ و اگر نیروهای انقلابی باقیمانده تلاشی در جهت اصلاح و به بار نشاندن اهداف اصلی انقلاب نکنند به تعبیر امام خامنه ای ، سیلی خواهیم خورد.