نویسنده:صدیقه رضوانی نیا
یادم هست در عصری اردیبهشتی در سال ۹۵ و در حالی که نجف هوایی دم کرده و گرم داشت با شوق فراوان به دنبال خانه امام در بازار نزدیکی حرم امام علی(ع) گشتم و بالاخره این خانه را دیدم.هروقت یاد خانه امام خمینی(ره) می افتم، خاطرات شهر نجف در ذهنم زنده می شود و بارگاه امیرالمومنین(ع).آن گاه تمام وجودم تمنای دیدار دوباره آن شهر را می کند و زیارت بارگاه باشکوه امامی که در این دنیا و انشاالله در آن دنیا ما را به نام او خواهند شناخت.در هم جواری حرم امام علی(ع) در شهر نجف خانه ای قرار دارد که سرنوشت تاریخ معاصر ایران و انقلاب اسلامی در آن رقم خورد.در شارع الرسول شهر نجف و در چند متری ورودی باب القبله حرم امیرالمومنین(ع) بیت امام خمینی واقع شده که از سال ۴۲ تا ۵۷ امام اقامتی ۱۴ ساله در آن داشتند.
نمی دانم با چه واژه هایی توصیف کنم که چه شوقی داشتم در عصر آن روز اردیبهشتی که از وسط حرم امیرالومنین عبور کنم تا به خانه امام برسم. هوا گرم بود و من خانه را بلد نبودم اما با خودم فکر می کردم تلاش چند دقیقه ای من برای یافتن این خانه در مقابل کارهایی که او برای این کشور کرد چقدر اندک است.
از ورودی باب القبله حرم حضرت علی(علیه السلام) که بر سر در آن عبارت «السلام علیک یا ابالحسن» نوشته شده بود پرسان پرسان به دنبال خانه امام خمینی(ره) بودم.شارع الرسول خیابانی عریض و پر از مغازه بود. از مغازه ها نشانی خانه امام را که میپرسیدم، می دیدم برا شان آشناست و با همان لهجه عربی و با اشاره دست، مرا به کوچه ای جلوتر هدایت میکردند تقریبا روبهروی، بیت و دفتر آیت الله سیستانی ، کوچه باریکی قرار داشت که یکی از مغازه دارها گفت: بیت آیت الله خمینی(ره) در آن قرار دارد.
وارد کوچه که شدم تا حدی شلوغ و پرتردد بود در سمت چپ کوچه ناگهان تابلویی توجه ام را جلب کرد« منزل حضرت آیت الله امام خمینی» که زیر آن این آیه نورانی قرآن نوشته شده بود: فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ در خانه هایى که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت] آنها رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود، در آن [خانه]ها هر بامداد و شامگاه او را نیایش مىکنند.
خانه امام عجیب بود! زیبا و دل انگیز. چشم انداز زیبایی داشت. خانه ای آجری به سبک خانه های ایرانی با پنجره های چوبی قهوه ای، آب انبار، زیر زمین و….باورم نمی شد در قلب شهر نجف و در چند متری بارگاه امیرالمومنین و در آن هوای گرم.این خانه زیبا که معماری آن خیلی شبیه خانه های ایرانی در کویر مرکزی ایران بود را ببینم.خانه ای در سه طبقه که زیبا بود اما بیشتر از زیبایی اش ذهنت درگیر این مساله می شد که مهم ترین اتفاقات تاریخ معاصر این سرزمین در این خانه چند متری رقم خورده است.
وقتی وارد خانه می شدی در سمت راست اتاقی قرار داشت که پله می خورد و می رفت زیر زمین. اتاق بسیار خنک بود و یک آب انبار داشت. اتاق آجری با آن قوسهای زیبا، دیوارهایش پر از عکس های امام بود، بخصوص یکی از عکس ها که خانه پدری امام در خمین را نشان میداد جلب توجه می کرد.
در طبقه اول که حیاط قرار داشت. تابلوی فلزی روی دیوار قرار داشت که مشخصات خانه امام در آن نوشته شده بود: «امام(ره) پس از نطق تاریخی و حماسه سازش در عصر عاشورای سال۱۳۴۲ علیه شاه، در سحرگاه ۱۳ آبان سال ۴۳ (۳ نوامبر ۱۹۶۴) به ترکیه تبعید شدند و بعد از ۱۱ ماه سکونت در ترکیه و بر اثر فشار مردم و علما در ۱۳ مهر سال ۱۳۴۴(۱۵ اکتبرسال۱۹۶۵) همراه فرزند ارشدشان حاج آقا مصطفی به شهر نجف تبعید شدند و به مدت ۱۴ سال در این خانه اجاره نشین بودند…
در طبقه اول، اتاقی قرار داشت که روی آن نوشته محل سکونت امام و همسرشان. سقف خانه چوبی بود .اتاق کناری آن مخصوص ملاقات های خصوصی امام بود.
اتاق خادمه،(غرفه الخدم) و مطبخ (آشپزخانه) دیگر اتاق های این طبقه بودند. در طبقه آخر اتاق مطالعه و کتابخانه امام قرار داشت.
از چشم انداز طبقه دوم وقتی نگاه می کردم در ذهنم این گذشت که امام (ره) اقامتی ۱۴ ساله در این خانه زیبا داشتند . روزی که وارد این خانه شدند، فقط آقا مصطفی همراهشان بود و بعد خانواده هم اضافه شدند و وقتی سال ۵۷ از اینجا به پاریس رفتند، همه خانواده بودند جز آقا مصطفی؛ او در همه این سالهای خانه به دوشی و تبعید چگونه یک لحظه هم از مبارزه در مسیر حق دست برنداشت.
حالا یکسال از روزی که خانه امام را در مجاورت بارگاه امام ساکن نجف دیدم می گذرد .حس خیلی خوبی دارم که ساعتی را در آن خانه نفس کشیدم و فکر کردم و حالا که خاطراتش را در ذهنم مرور می کنم بیشتر از هر زمانی دلتنگ بارگاهی می شوم که مثل نگینی در نجف و در کشور عراق می درخشد و در حوالی این حرم این مرد بزرگ که جهان نتوانست دیگر مثل او را ببیند خانه امام خمینی قرار داشت.
ماه رمضان امسال با سالگرد رحلت امام خمینی(ره) مقارن شده و هر دوی این وقایع مرا از درون منقلب می کند و یاد عصری می اندازد که با تمام شوقم کوچه های نجف در شارع الرسول را قدم زدم تا به خانه امام برسم.خانه ای که نیم قرن قبل سرنوشت ما و کشور ما و بلکه مسلمانان جهان در آن تعین می شد و روزهای خیلی حسلسی در این خانه رقم خورد.امام سالها این جا بود .نفس کشید زندگی کرد .مبارزه کرد.به حوزه نجف رفت.پسرش در همین شهر و در همین خانه به شهادت رسید.تعین کننده ترین سال های زندگی امام و انقلاب در آن خانه سپری شد.از آنجا امام به پاریس رفت و چند ماه بعد انقلاب پیروز شد.