اسکان جمعیت در ایران، طی سه دهه گذشته، دچار نوعی وارونگی شده است. در سالهای پیش از انقلاب، ۷۰درصد این جمعیت روستایی و ۳۰درصد در شهرها سکنی داشتند، حالا این وضعیت معکوس شده است و حدود ۲۸درصد از جمعیت کشورمان در روستاها باقی ماندهاند. این موج مهاجرت و شهرنشینی، در سالهای آینده ما را دچار بحرانی جدی خواهد کرد.
استقلال کشورهای پیشرفته دنیا، از اتکای آنها به منابع درونی و به بیان بهتر تولید داخلی نشات میگیرد و این مهم میسر نمیشود، مگر با نقش پُررنگ روستاها در تامین بخشی از مواد اولیه زندگی جوامع شهری. کشوری که مواد غذایی مورد نیازش را خود تولید کند، علاوه بر داشتن استقلال به امنیت پایدار نیز دست پیدا میکند.
اما مشکل عمده دیگر در حوزه اقتصاد روستا تعریف میشود. همین باعث شده است تا فاصله فاحشی بین دهکهای خانوار شهری و روستایی شکل بگیرد. نبود اشتغال و در پی آن درآمد، تحلیل رفتن منابع روستایی و مهاجرت نیروی کار جوان به شهرها، باعث شده است تا تعادل اقتصادی در روستاها به هم بخورد و بعضا خانوادههای روستایی حاشیهنشینی را بر ماندن در روستاها ترجیح دهند. اگر می خواهیم کشور پیشرفت کند باید بسیاری از امکاناتی را که در اختیار شهرنشینان قرار دارد برای روستاییان نیز فراهم کنیم و رفاه را به سمت خانوارهای روستایی سوق دهیم تا مجبور نشوند روستاها را ترک کنند و از طرفی اشتغال پایدار برای خانوارهای روستایی ایجاد شود.شاید مهمترین ضعف در مسیر حل مشکلات روستاهای ایران، نبود الگویی دقیق و برنامهریزی مدونی برای این حوزه باشد. به رغم نگارش صدها عنوان کتاب درباره توسعه روستایی، متاسفانه نقشه راهی برای تدوین برنامه عملیاتی فراهم نشده است و اگر در برههای طرحهایی نیز اجرا شده، به طور عمده دچار نقایص متعددی بوده است. غایت طرحهایی که با محوریت روستاها نوشته میشود، باید تحقق «توسعه پایدار» باشد. شاید امروز، در بیلان کاری مسئولان، شرح مفصلی از اقدامات انجام شده در حوزه روستا، وجود داشته باشد اما به واقع اگر همه این تلاشها موثر واقع شده بود، چرا امروز این حجم روستاهای خالی از سکنه در کشور وجود دارد؟
این درد درمان نخواهد داشت، مگر با «توسعه پایدار روستایی». این مدل از توسعه بر تامین نیازهای نسل فعلی ساکن در روستاها تکیه دارد و به تبع آن از تقاضاهای نسل بعدی میگوید. همچنین اولویت یافتن معیشت، امنیت، قانون و حفظ حقوق روستاییان باید در این زمینه مورد توجه قرار گیرد تا توسعه پایدار، محقق شود.
چهار دوره است که شوراهای اسلامی در روستاها تشکیل شده اند و حدود ۱۷سال میشود که در روستاهای بالای ۲۰خانوار، شورا وجود دارد؛ اما این ساختار هنوز جایگاه شایسته خود را پیدا نکرده و به تبع آن نقشی را که لازم بوده و انتظار میرفته ، ایفا نکرده است. قسمتی از این ضعف، متوجه اختیارات نداشتن این افراد است که اگر تصمیمی هم اتخاذ کنند؛ در نهایت در سطوح بالادستی، ناکام میماند. بسیاری از مسئولان و نخبگان میگویند، افتخار می کنیم که روستایی و روستازاده ایم اما در عمل به روستاییان توجه نمی کنند.بی توجهی به روستاها زنگ خطر جدی و هشداری اساسی است برای سال های آینده؛ اگر به ۳۰سال گذشته و روند تخلیه روستاها نگاه کنیم و با همان مقیاس بخواهیم پیش برویم، در کمتر از ۲۰سال آینده فقط نیمی از روستاهای امروز کشورمان فعال خواهند بود و۹۰درصد جمعیت کشورمان، در شهرها ساکن میشوند و فقط ۱۰درصد روستایی باقی میمانند. پیر شدن جمعیت روستاها و خالی شدن آنها از قشر جوان، آسیب دیگری است که متاسفانه در برنامههای خرد و کلان کشور، برای آن راه حلی اندیشیده نشده است. جوانی که روستای خود را به مقصد شهر ترک میکند، ساکن حاشیه رو به رشد شهرها میشود و هیچ ضمانتی برای پیدا کردن شغل ندارد و ممکن است در این روند، دچار آسیبهای اجتماعی مختلفی شود. همه این فراز و نشیبها و مشکلات ناشی از آن، قابل حذف بود اگر صورت مسئله در روستاها حل میشد. دولت که بودجههای کلانی را صرف مهار حاشیهنشینی میکند، برای رفع این مشکل، باید به ریشهها مراجعه و مسئله را در روستاها حل و فصل کند تا هیچ روستایی، به خیال زندگی بهتر، روانه شهر نشود. با این اوصاف، اگر ۱۰درصد توجهی که به حاشیه شهر مشهد می شود، به ۳۵۰روستای اطراف آن معطوف گردد، چالش حاشیه نشینی مشهد تا حد زیادی رفع خواهد شد. سرشماری جمعیت روستایی استانمان، میزان مشکلات موجود را به خوبی نمایان میکند و گواه تحلیل رفتن جمعیت روستایی این خطه است. آمارهای کشوری نشان میدهد که جمعیت روستاها رو به نزول گذاشته به صورتی که سالانه ۷درصد از جمعیت روستاها کاهش مییابد و عملا در ۷ سال اخیر نیز سرعت کاهش جمعیت روستاها ۳ برابر شده است. همین امر باعث شده نسبت به رشد جمعیت کل کشور، تولیدات کشاورزی و دامپروری و صنایع دستی کاهشی چشمگیر پیدا کند. اگر این اتفاق تدوام پیدا کند، کشورمان از یک تولید کننده قدرتمند به یک مصرفکننده بزرگ تبدیل میشود. برنامهریزی دیگر باید بر بهرهگیری از توان زنان روستایی تاکید داشته باشد. این افراد میتوانند، شاخصهای اشتغال خانگی را ارتقا بخشند و توامان در بهبود اقتصاد خانواده روستایی، نقش موثری ایفا کنند. در پایان باید یادآور شد که اجرای طرح های توسعه پایدار روستایی، بر مبنای اصول کارشناسی، میتواند آبادانی و رفاه روستاها را در عین حفظ هویت روستایی در برداشته باشد؛ به این ترتیب، به جرات میتوان گفت تنها راه حل مسئله مهاجرت و پیشگیری از گسترش حاشیهنشینی، همین رویکرد است.
نویسنده : محمد فانی – رئیس شورای اسلامی بخش مرکزی شهرستان مشهد