اخبار مهم

ثروتم کمکی به تربیت صحیح فرزندم نکرد/عکس های مستهجنش کمرم را خم کرد

کد خبر : 37881

حاضرم هم وزن پسر ۲۰ ساله ام پول خرج کنم تا او راه درست زندگی را پیدا کند، اما افسوس که هر روز باید او را در یک لانه فساد و یا بازداشتگاه نیروی انتظامی پیدا کنم…
به گزارش صبح مشهد به نقل از رکنا، مرد ۴۵ ساله که برای پیگیری پرونده پسرش به کلانتری آمده بود، آهی کشید و گفت: همه این بلاها از زمانی به سرم آمد که حلال و حرام را نشناختم و با حیله گری خیلی از املاک را با قیمت های سرسام آوری فروختم. آن روزها زمین حکم طلا، پیدا کرده بود و من با تأسیس یک بنگاه غیرمجاز و فروش زمین های زراعی به همه چیز رسیدم به طوری که همین الان فقط ۳۰ قطعه باغ ویلایی و ۱۰ خودروی خارجی دارم که ۷ تای آن ها از خودروهای گران قیمت شاسی بلند است و اکنون نمی دانم مأموران کدام خودرو را که پسرم سوار بر آن بوده است، توقیف کرده اند. وقتی پول دار شدم دیگر اعتقادات مذهبی را هم فراموش کردم. من که با سختی و بدبختی بزرگ شده بودم آن قدر مغرور شدم که نگذاشتم پسرم بیشتر از ۵ کلاس درس بخواند و می گفتم ادامه تحصیل فقط تلف کردن عمر است او می تواند با این همه ثروت تا آخر عمر خوشبخت باشد، اما روزی که فهمیدم پسرم به لانه های فساد رفت و آمد دارد و همواره دهانش آلوده به مواد مخدر و مشروب است تصمیم گرفتم او را به خدمت سربازی بفرستم تا این کارها را فراموش کند. اما متأسفانه او در همین دوران هم دوستان نابابی پیدا کرد که از طریق شبکه های اجتماعی تلفن همراه برخی دختران جوان را با وعده ازدواج فریب می دادند و پسرم نیز هر روز با سوار شدن بر یکی از خودروهای مدل بالا با آن دختران و دوستانش همراه می شد و با هم به یکی از باغ ویلاهای من می رفتند.

ولی من زمانی متوجه ماجرا می شدم که مأموران انتظامی پسرم را در پارتی های شبانه ویلا دستگیر می کردند، امروز هم همین اتفاق دوباره تکرار شده و قاضی همه آن ها را روانه زندان کرده است. دیگر آبرویی برایم باقی نمانده است. حاضرم همه ثروتم را بدهم تا حداقل یک روز در آسایش و آرامش زندگی کنم. اگر چه می دانم من به خاطر گذشته خودم مجازات می شوم چون برق پول چشمانم را کور کرد و از تربیت فرزندانم غافل شدم. امروز با دیدن عکس های مستهجنی که داخل گوشی یکی از دختران همراه پسرم بود فهمیدم که فرزندم تا چه اندازه در گرداب فساد و بی بند و باری غوطه ور است ولی دیگر کاری از دست من ساخته نیست. نمی دانم باید چه کاری انجام دهم تا او دست از این اعمال کثیف بردارد و دوستان نابابش را که به خاطر پول هایش اطراف او حلقه زده اند رها کند… ماجرای واقعی با همکاری فرماندهی انتظامی طرقبه و شاندیز

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

یازده − ده =

دکمه بازگشت به بالا
بستن