نویسنده: رضا سلیمان نوری
آخرین روزهای تیر سال ۱۳۵۷ و درست درحالی که هر روز بر شدت مبارزات مردم ایران علیه رژیم پهلوی افزوده می شد به ناگاه خبری غم انگیز سراسر کشور را فراگرفت. این خبر که انتشار آن و به ویژه اخبار حاشیهای آن موجی جدید از مبارزات مردمی علیه سیستم حکومتی فاسد وقت را خاصه در مشهد به راه انداخت چیزی جز اعلام کشته شدن،خطیب توانا حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ احمد ضیافتی کافی در راه رسیدن به مشهد در سانحه تصادف خودرو نبود.
تصادفی که با توجه به حواشی موجود درباره فعالیتهای انقلابی شیخ احمد کافی بسیار مشکوک قلمداد شد و مردم مبارز مشهد آن را همچون تروری طراحی شده از سوی عوامل ساواک قلمداد کردند و به همین دلیل در جریان تشییع جنازه او و البته روزهای بعد که مقارن با نخستین روزهای مردادماه بود به خیابانها ریخته و با ماموران رژیم درگیر شدند و حتی در این راه شهید دادند. اما اینکه چرا درگذشت شیخ احمد کافی اینچنین مردم مشهد و بسیاری دیگر از شهرهای ایران اسلامی را متاثر کرد و باعث افزایش خشم ایشان از رژیم شد،را باید در سیر زندگی او جستجو کرد.
نخستین فعالیت ها
برخی تلاش دارند فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی مرحوم کافی را به بهانه این که در عرصه تبلیغ بیشتر به مسائل و معضلات اجتماعی و فرهنگی میپرداخت، نادیده بگیرند، ولی بر اساس اسناد ساواک، او از چهرههای فعال و مبارز و طرفدار امام خمینی (ره) بود که نه تنها در امورسیاسی مملکت بیتفاوت نبود، بلکه بهخاطر ورود سخنرانیهای افشاگرانه علیه رژیم، بارها دستگیر و روانه زندان گردید. نخستین فعالیت سیاسی ثبت شده کافی توسط ماموران ساواک، سخنرانی وی در جریان مخالفت با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، در منزل آیت الله العظمی سید حسن قمی در مشهد است. او در این سخنرانی که ۱۴ اسفند ۱۳۴۱ انجام شد،ضمن حمله به این لایحه، سخنان تندی علیه دولت بیان کرد. این نوع سخن گفتن عاملی شد تا شیخ احمد نخستین بازداشت و زندان خود را تجربه کند.البته این حرکت رژیم باعث تشدید فعالیتهای کافی شد تا جایی که تنها چند روز پس از این سخنرانی و همزمان با حمله رژیم شاه به مدرسه فیضیه قم در دوم فروردین ۱۳۴۲، وی باردیگر در منزل آیت الله العظمی قمی به منبر رفت و این بار پیکان تیز حملات خود را متوجه شخص شاه کرد و در بخشی از سخنانش گفت:« تو چرا ای پادشاه اختیار خودت را به دست اجنبی دادهای یعنی به دست آمریکائیها». کمیسیون امنیت استان با اطلاع از این سخنرانی دستور بازداشت کافی را صادر کرد اما او به زندگی مخفیانه موقت روی آورد.
فرار از سربازی
کافی در جریان مهاجرت اعتراضی آیت الله العظمی میلانی و برخی از علمای سایر شهرستانها در اعتراض به دستگیری و بازداشت امام خمینی(ره) و آیتالله العظمی قمی در ۱۵خرداد۱۳۴۲،به شدت فعال بود و در چندین مورد در اقامتگاه آیت الله العظمی میلانی در اعتراض به این عمل سخنرانی کرد. این اقدام و سخنان تند و انتقادی ۲۵ آذر همان سال او در مسجد گوهرشاد مشهد در اعتراض به واردات مشروبات الکلی و دایر کردن مراکز علنی فساد و فحشا در شهرها، باعث خشم عوامل رژیم شد و ساواک تلاش کرد تا تحت عنوان مشمول بودن، وی و برخی دیگر از فضلای مشهد نظیر شهید هاشمی نژاد را گرفتار کند اما او باردیگر به زندگی مخفی پرداخته و این بار به نزد اقوام مادری خود در شاهرود رفت.
دستگیری و بازداشت مجدد
تشبیه شاه به فرعون، معرفی امام خمینی(ره) به عنوان نائب امام زمان(عج) و طلب دعا برای سلامتی و خلاصی ایشان از دست عوامل رژیم، انتقاد شدید از رژیم به سبب زندانی کردن روحانیون، اظهار خشنودی از ترور حسنعلی منصور و تعبیر به حکومت ظالم و ستمگر درباره رژیم پهلوی از جمله مطالبی بود که با بیان آنها توسط کافی در روز دوم بهمن ماه ۱۳۴۳ به هنگام سخنرانی در مسجد حضرتی تهران، رژیم در بازداشت و انتقال او به زندان قزل قلعه تردید نکرد.این دوران بازداشت شش ماه طول کشید.فعالیتهای سیاسی کافی پس از این بازداشت به رواست اسناد ساواک تا خردادماه ۱۳۴۹ و شهادت آیت الله سعیدی در زندان رژیم کمی کمرنگ میشود اما او پس از این ماجرا باردیگر تمام قد در صحنه حاضر شده و به افشاگری علیه رژیم میپردازد. این اقدام که در تهران آغاز و در مشهد ادامه پیدا میکند، باعث میشود تا ساواک دستگیری و تبعید وی به سراوان را در دستور کار قرار دهد.تبعیدی که در پایان با هوشیاری وی به هنگام بازجویی به اخذ تعهد و قرار التزام عدم خروج از حوزه قضایی تهران تبدیل میشود.
تبعید به ایلام
سرانجام تبعید هم نصیب شیخ احمد کافی میشود تا پرونده او تکمیل شود. این تبعید زائده شکایت یوسف کهن، نماینده وقت یهودیان در مجلس شورای ملی به دلیل سخنان تند او علیه رژیم صهیونیستی بود. ساواک شکایت خاخام کهن را بهانه قرار داد و طی نامهای به وزارت کشور خواستار تبعید کافی به اتهام اخلال در نظم عمومی به ایلام شد.این امر در ۲۱ آذر ۱۳۵۴ محقق شد اما مجموعه اقدامات او در این شهر که باعث روشن شدن مردم میشد از یک سو و تلاشهای آیت الله سیداحمد خوانساری جهت خلاصی وی از دیگر سو، باعث شد تا ساواک پس از گذشت یک سال از دوره سه ساله تبعید، اجازه بازگشت وی به تهران را صادر کند.
رکورد شکنی
این بازگشت به تهران پایان کار نبود زیرا نه ساواک مرد منبرهای آتشین را راحت میگذاشت و نه وی حاضر به کوتاه آمدن از آرمانهای خود بود لذا رژیم باردیگر به استفاده از حربه ممنوع المنبر کردن وی روی آورد. کافی بیش از ده بار در زمانهای متفاوت ممنوعالمنبر شد تا در این زمینه رکوردشکن باشد. اولین این ممنوعیتها به هنگام حضور وی در خوزستان به تاریخ ۳۰ آذر ۱۳۴۹ و آخرین آنها در جریان اعلام فهرست سالانه وعاظ مجاز المنبر ماههای محرم و صفر ۱۳۵۵ شمسی ثبت شده است. همچنین بر اساس اسناد ساواک در مجموع عمال رژیم پهلوی برای جلوگیری از گسترش فعالیتهای کافی پنج مرتبه با خروج او از کشور جهت سفر به کشورهای عربستان سعودی، عتبات عالیات و سوریه مخالفت کرده اند.
مرگ یا قتل
گسترش فعالیتهای کافی پس از هر برخورد رژیم با وی، عرصه را بر ماموران ساواک و شهربانی وقت بسیار تنگ کرده بود. آنان به دنبال راه نجاتی از سخنان تند و آتشین مرحوم کافی بودند که این راه با تصادف او در جاده قوچان به مشهد ایجاد شد و تصادفی که اگر تمام استنادات درباره ساختگی و عمدی بودن آن را نادیده بگیریم، باز هم نمیتوان ماموران رژیم را به دلیل نوع برخورد آنها با سانحه تصادف و تاخیر در انتقال مرحوم کافی به بیمارستان و مسائلی از این دست در وقوع آن بیگناه قلمداد کرد.
کارشناس ارشد ایرانشناسی