پدیده ها و رخدادهای مختلف متناسب با سطح تاثیر و در برگیری آن در جامعه با واکنش های مختلف از سوی رسانه ها و تحلیلگران مواجه می شوند. سوال این است که «سطح تاثیر» و «دربرگیری» آن را چه کسانی تعیین می کنند؟ به نظر می رسد با کمی تعمیم تعریف «پل لازارسفلد» (۱) از کسانی که آن ها را «رهبران افکار» (۲) می نامید می توان این طور گفت که چگونگی توجه به پدیده ها و رخدادها را همین «رهبران افکار» تعیین می کنند. در یک تعریف عمومی این قشر شامل کسانی می شود که از رسانه ها برای ترویج تحلیل، تفسیر و برداشت خود از پدیده ها و رخدادها استفاده می کنند؛ البته خود «رسانه» به ماهو رسانه نیز جزو همین گروه های موثر خواهد بود. گروه هایی که «سطح تاثیر» و «دربرگیری» هر رخداد یا پدیده را تعیین می کنند و چارچوبی برای نگاه به آن می سازند تا مخاطب از آن پس، از لابه لای آن چارچوب به آن نگاه کند. اجازه بدهید با تمرکز بر برخی رخدادهای اخیر، این موضوع و تاثیرات آن را بیشتر مورد واکاوی قرار دهیم.
آب سنگین، کیلویی چند؟
طی روزهای اخیر ۲ خبر درباره آب سنگین ایران منتشر شد. اولین خبر این بود که آزمایشگاه های کنترل کیفیت این محصول در آمریکا، کیفیت آب سنگین تولیدی ایران را تایید کرده اند که این اتفاق خود نشان دهنده سطح بالای تکنولوژی تولید آب سنگین ایران است. محصولی که در سخت ترین شرایط تحریمی ایران و زیر فشار و هجمه غرب در بحران سازی از برنامه صلح آمیز هسته ای ایران توسط متخصصان جوان ایرانی تولید شده است. خبر دوم فروش این محصول به آمریکا بود. جمهوری اسلامی ایران ۱۲ سال با انواع اتهامات در برنامه هسته ای خود مواجه بود و حتی در برهه هایی مقامات غربی گزارش های کشورمان درباره دستیابی به تکنولوژی های جدید در این حوزه را دروغ می دانستند. اما با فروش این محصول استراتژیک با احتساب ایران، فقط ۹ کشور قادر به تولید آن هستند. اما بعد دوم این اتفاق را برخی منتقدان این طور بیان می کردند که آمریکا درحالی که ۲ میلیارد دلار از اموال ایران را مصادره کرده، در قبال خرید آب سنگین ایران فقط ۸ میلیون دلار پرداخت می کند. این منتقدان در نهایت این طور نتیجه می گیرند که این موضوع اصلا جای شعف ندارد! درحالی که در یک نگاه منطقی به موضوع باید این ۲ نگاه را از یکدیگر مجزا کرد و در عین حال که باید از حقوق خود در بازارهای بین المللی دفاع کنیم و مراقب رفتارخود در مواجهه با دولت مستکبر آمریکا باشیم، اما اجازه ندهیم که دستاورد علمی ایران که با تلاش مظلومانه دانشمندان کشورمان به دست آمده و اکنون دربازارهای بین المللی عرضه می شود، زیر سایه سنگین نگاه های سیاسی دفن شود.
ماجرای دستبرد ۲ میلیارد دلاری آمریکا به اموال ایران
با گذشت حدود یک هفته از صدور حکم دادگاه عالی آمریکا برای مصادره ۲ میلیارد دلار از اموال ایران هرچند اظهارنظرها و تحلیل های مختلفی درباره این حکم و سرمنشاء اموال ایران در آمریکا مطرح شده است اما درحالی که همچنان حامیان دولت های نهم و دهم و نیز دولت اصلاحات هرکدام تلاش می کنند دیگری را متهم اصلی سپرده گذاری اموال ایران معرفی کنند، هنوز واقعیت ماجرا معلوم نیست.
طرفداران دولت اصلاحات بدون اشاره به اینکه برخی گزارش ها حکایت از این دارد که اصل این سپرده گذاری در دوره این دولت بوده صرفا از بی احتیاطی دولت احمدی نژاد سخن می گویند و طیف مقابل هم بدون این که اشاره کنند که دولت های نهم و دهم می توانسته اند با مواجه شدن با شرایط تحریمی و سر رسیدن مهلت سپرده گذاری این ارقام را به داخل کشور منتقل کنند، صرفا می گویند پول ها را دولت اصلاحات به آمریکا برده است. درحالی که انتظار این است که لااقل یک نفر صادقانه همه روند را از صفر تا ۱۰۰ توضیح دهد؛ نه برای مچ گیری از این دولت و آن دولت! بلکه برای اصلاح روندهای مشابه در حوزه سرمایه گذاری ها و اصلاح عملکردها، بیان واقعیت ها ضرورت دارد و حتی تکلیفی بر عهده کسانی است که می دانند. قطعا آمریکا به عنوان یک دولت متخاصم، هرجا بتواند به اموال ما دستبرد می زند، در این شکی نداریم اما آن چه ضرورت دارد، ورود بدون حب و بغض سیاسی به این ماجراست.
۷۰۰۰ پلیس مخفی در خیابان
تصمیم ناجا برای استفاده از ۷ هزار مامور نامحسوس برای تامین امنیت اخلاقی در هفته گذشته حاشیه ساز شد. برخی رسانه های اصلاح طلب با برجسته کردن تصاویر آغاز به کار این طرح با تیترها و تحلیل های گاه سیاسی و تند به استقبال از این طرح رفتند. در مقابل برخی رسانه های اصولگرا هم درباره آن سکوت کردند تا دراین ماجرا هم یک دوقطبی شکل بگیرد؛ عده ای مخالف صرف و عده ای موافق صرف. البته نقدهایی درباره این طرح نوشته شد اما آن چنان که مخالفت ها بزرگنمایی شد این نقدها که برخی منصفانه بود (و ورود به آن ها از حوصله این مجال خارج است) خیلی بزرگنمایی نشد. درحالی که در یک نگاه منطقی و بی طرفانه، وقتی به هدف طرح که به گفته فرمانده انتظامی تهران بزرگ «برخورد ویژه با ۴ جرم و هنجار شکنی از جمله مزاحمت نوامیس، کشف حجاب، آلودگی صوتی و رفتارهای پرخطر» است نگاه می کنیم می بینیم علی القاعده اصل مقابله با این عوامل ناامنی اجتماعی باید مورد حمایت همه گروه های فکری باشد ولو در نحوه اجرا و نوع اطلاع رسانی آن اشکالات احتمالی را قائل باشند که حتما باید گفته شده و در نهادهای مربوطه بررسی و اعمال شود.
شبه دیکتاتوری رسانه ای
با عنایت به مواردی که اشاره شد در جمع بندی می توان چنین فضای رسانه ای که البته تا حد زیادی متاثر از موضع گیری فعالان سیاسی و انعکاس دهنده آن می باشد و همه چیز را از چارچوب مچ گیری رقیب یا منفعت سیاسی یا حزبی و جریانی نگاه می کند یک نوع «شبه دیکتاتوری رسانه ای» دانست. نگاهی که به جز چارچوب خود سایر نگاه ها را یا تحقیر می کند یا به تمسخرمی گیرد. نتیجه این نگاه هم وقتی به کف جامعه برسد ممکن است با رفتارهای تند و خارج از هنجار بروز داشته باشد. لذا این فضا اگر اصلاح نشود و منطق جای سیاه نمایی صرف یا سفید بینی صرف را نگیرد، برای افکار عمومی چارچوب هایی درباره رخدادها و پدیده ها ایجاد می شود که مخاطب را به مسیری غیرقابل قبول می کشاند. مسیری که متناسب با آن چه گفته شد لااقل ۳ آسیب همراه خود دارد:
۱- با شکل گرفتن یک فرایند دارای «فرافکنی» ناکارآمدی ها و تصمیم های اشتباه پنهان می شود و امکان آسیب شناسی را از بین می برد و نمی توان از فضای رسانه ای و انتقادهای منتقدان جریان های مخالف و موافق برای اصلاح روندها استفاده کرد و عملا این حرف ها در رسانه ها باقی می ماند.
۲- برجسته کردن بخش هایی از یک پدیده و عدم توجه به همه ابعاد آن عملا ممکن است دستاوردهای یک کشور که هزینه های زیادی هم برایش شده را زیر نگاه های سیاسی دفن کند و آن چه می تواند به امیدبخشی در جامعه بینجامد را به پدیده ای معکوس تبدیل کند.
۳- پیوند زدن رخدادها با مچ گیری های سیاسی عملا راه اصلاح اشکالات احتمالی را می گیرد و باعث می شود هزینه های صرف شده برای یک طرح یا یک رخداد یا هدر برود یا مردم نتوانند از دستاوردهای آن به خوبی برخوردار شوند.
بدون شک رسانه ها و فعالان سیاسی و اجتماعی بخش زیادی از قوه محرکه موتور توسعه جامعه و به ویژه فرهنگ سازی را به دوش می کشند قوه محرکه ای که گویا این روزها به جای به حرکت در آوردن این پیکره عظیم، درگیر اصطکاک های درونی خود شده ونه تنها توانش هرز می رود بلکه بیم آن می رود که تکانه های ناگهانی آن را از مسیر نیز خارج کند.