غلامرضا تدینی راد
-
اجتماعی
عزیز دلم !
پدرم همیشه می‌گفت بچه، تو چوب غرور و تکبر خودت را بدجور خواهی خورد و… . خدا بیامرزد، راست می‌گفت.…
بیشتر بخوانید » -
یادداشت روز
گل یا پوچ؟
غلامرضا تدینی راد یادش بخیر . بازی هفت سنگ به ما آموخت هیجان سنگ روی سنگ بند شدن می‌شود دلیلی…
بیشتر بخوانید » -
اجتماعی
نان و نوا !
نویسنده: غلامرضا تدینی راد هر آن کس دندان دهد نان دهد و این یعنی تلاش برای رزق و روزی و…
بیشتر بخوانید » -
یادداشت روز
سایه ی تاریک آتش بس !
نویسنده: غلامرضا تدینی راد صبح مشهد- جنگ،جنگ است و آتش بس یعنی بمب و انفجاری در کار نیست. اما نه…
بیشتر بخوانید » -
اجتماعی
نان و دونان !
غلامرضا تدینی راد داغی تنور بازار نان،مربوط به این روزها و صف‌های طولانی و دفاع در جنگی تحمیلی نیست،نان نماد…
بیشتر بخوانید » -
اجتماعی
گوش به زنگ!
غلامرضا تدینی راد فکر می‌کند به نتیجه دلخواهش نرسیده، آن طور که باید و شاید همسرش گوش به حرفش نیست…
بیشتر بخوانید » -
زندگی
زندگی …!
از رویاهای قشنگش حرف می زند و این که دلش می‌خواست با یک آدم اتو کشیده ی پولدار ازدواج کند…
بیشتر بخوانید » -
اجتماعی
یکی از صد گل !
غلامرضا تدینی راد پیر شدیم رفتیم . اوضاع و احوالمان جفت و جور نبود و نفهمیدیم چه شد و…. .…
بیشتر بخوانید » -
اجتماعی
چند و چون ؟
غلامرضا تدینی راد باورمان می شود ؟ چشم هم زدنی بود انگار این روزها و ماه ها و سال های…
بیشتر بخوانید » -
اجتماعی
لاک تنهایی!
نویسنده: غلامرضا تدینی راد جنگ و جدل پدر و مادرم تمامی نداشت. وقت و بی وقت دعوای شان می‌شد ،…
بیشتر بخوانید »