غلامرضا تدینی راد
-
زندگی
من بخت برگشته!
اشک امانش نمیدهد، سرش را پایین انداخته و میگوید حاضر نیستم دیگر توی چشمهایت نگاه کنم. به گزارش صبح مشهد،…
بیشتر بخوانید » -
زندگی
بوی گند !
هرکس یک مشکلی دارد، بعضی از مشکلها شاید خندهدار نظر برسند ولی واقعاً عذاب آور هستند. چند سال از ازدواج…
بیشتر بخوانید » -
زندگی
خودتی!
دختر فامیلمون بود، خواستگاریش رفتم و خونواد ش به اعتبار اسم و رسم پدر خدابیامرزم جواب بله گفتند. سنگ جلوی…
بیشتر بخوانید » -
زندگی
عاشق شدم !
خاطرخواه پسری شدم، پدرم خودش را به آب و آتش زد و میگفت این پسر به درد تو نمیخورد. گوشم…
بیشتر بخوانید » -
یادداشت روز
سرمایههای در گردش !
غلامرضا تدینی راد هفته ی انتظامی، با شعار پلیس مقتدر، مشارکت همگانی ــ جامعه امن در مهرماه ۱۴۰۴ برگزار میشود.…
بیشتر بخوانید » -
زندگی
کوچه تاریک !
هاج و واج مانده بود، دستپاچه به طرف کوچهای رفت و انگار انتظار نداشت مرا آنجا ببیند.در آن خیابان و…
بیشتر بخوانید » -
زندگی
توقع نداشتم!
بی شیله پیله ازدواج کردم. داماد بدی نبودم، تا جایی که فکر میکنم برای خانواده همسرم سنگ تمام گذاشته ام.…
بیشتر بخوانید » -
یادداشت روز
زاویه دید و نقطه هدف !
غلامرضا تدینی راد قلم حرف نمی زند ، فکر نمی کند .اما هم تکاپوی فکری دارد و هم زبان گویای…
بیشتر بخوانید » -
اجتماعی
زنم عروس شد !
دختری که یک دل نه صد دل عاشقش بودم و برای رسیدن به او چقدر خودم را این طرف و آن…
بیشتر بخوانید » -
اجتماعی
عزیز دلم !
پدرم همیشه میگفت بچه، تو چوب غرور و تکبر خودت را بدجور خواهی خورد و… . خدا بیامرزد، راست میگفت.…
بیشتر بخوانید »