زندگی

توی نخ من نیا ! 

کد خبر : 64082

خواستگاری اش رفتم معنی این حرف که به من گیر ندهی را نفهمیدم و حالا می‌گویم در انتخابی که کردم، مانده‌ام. 

صبح مشهد- بریده‌ام، مگر یک آدم چقدر طاقت دارد. نمی‌دانم کجای زندگی هستم. اهل دل نیست و پایه احساساتم نبوده است.

فکر می‌کنم دو قلب در قفسه سینه‌ و موبایلش دارد که هر دو به هم وابسته و با هم شارژ می‌شوند.

شاید باور نکنید بعضی وقت‌ها کاری با او دارم، چت می‌کنم (پیام می‌فرستم). سرش که توی گوشی وامانده‌اش باشد نباید حرفی بزنم. داد و فریاد راه می‌اندازد.

خیلی شب‌ها خسته و کوفته از سر کار برمی‌گردم؛ می‌گوید چای و شام آماده است برای خودت بریز و بخور.

وقتی حالش بهتر باشد فرصتی گیر بیاورم می‌گویم همان قدر که بلد بوده‌ام تلاش کردم، بیا برویم مشاوره.

پوزخند می‌زند و می‌گوید خودتی، من مشاوره بیا نیستم. جر و بحث مان شد. گوشی تلفنش را چنگ زده و محکم به دیوار کوبیدم. داد می‌زد و جیغ می‌کشید. از خانه بیرون زدم. برگشتم نبود. پدرش با توپ پر زنگ زدم بعد صحبت کرد.

همسرم می‌گوید مگر نگفتم توی نخ من نیا. با این اوضاع فکر می‌کنم دیر رسیده ام‌، یا جا مانده ام. جالب است گوشیش را تعمیر کردیم و فهمیدم تمام پیام‌هایش با سه خواهرش در یک گروه خانوادگی بوده است.

فرزانه پیرو احمدی، مشاور خانواده در این باره می‌گوید: وقتی سکوت‌ها بلندتر از فریادها می‌شوند باید احساس خطر کرد.

مشکل اصلی در برقراری ارتباط موثر و درک متقابل است که با چالش‌هایی روبرو هستند. بیان احساسات، گوش دادن فعالانه و حل اختلاف به شیوه‌ای سالم ستون‌های اصلی یک رابطه پایدار است.

رفتارهایی مانند دادوفریاد و پرتاب کردن گوشی و نادیده گرفتن نیازهای طرف مقابل نشان دهنده عدم وجود مهارت‌های ارتباطی است.

در ابتدا برای یک زندگی شاد باید به مشاوره پیش از ازدواج مراجعه کنند و در صورت مشکل در زندگی، کمک به هم برای بهبود رابطه به شکلی آرام‌تر و با درک بیشتر و گشودن در گفتگو حتی در مواجهه با مقاومت کمک کننده است. اولین قدم به سوی بازسازی پل‌های ارتباطی کمک گرفتن از یک مشاور است.

غلامرضا تدینی راد

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

هجده + سیزده =

دکمه بازگشت به بالا
بستن