یادداشت روز

خدا را شکر، استخر فرح تعطیل شد!

کد خبر : 53214

نویسنده: غلامرضا بنی اسدی

صبح مشهد- ساختمان بلند مرتبه و مهندسی ساز و پایدار را با انفجار نابود کرد و بعد از کلی مشکلات به جایش یک ساحتمان معمولی ساخت و کلی هم اُرد می‌داد که ببینید چه کرده‌ام! مهندسان باید بیایند و یاد بگیرند! مردم، البته به چنین شخصی می‌خندند و سری تکان می‌دهند و از برابر او و صدای بلندش به ادعا می‌گذرند. جز گذاشتن و گذشتن و رفتن چه می‌تواند بکنند؟

حالا قصه برخی آقایان از همین قسم است. رابطه ساختارمند و آباد با فلان کشور را با سفارت پیمایی و معرکه گیری، به نابودی کشانده‌اند و کلی هزینه روی دست ملت گذاشته‌اند اما حالا که قوه عاقله به رفع مشکل همت کرده، طلبکارانه به میدان آمده‌اند و نداشته‌های خود را داشته فرض می‌کنند و می‌خواهند درس دیپلماسی هم بدهند. یادشان رفته حافظه مردم را. اینقدر هم کوتاه مدت نیست. تازه آرشیو سخنان و تیتر‌ها، فراموش شده‌ها را هم یادآور می‌شود. البته مهم هم نیست حرف‌هایشان چنان که پیش از این هم ارزشی نداشت تیتر‌هایی که می‌زدند. فقط خدا را شکر که همه به مدار عقلانیت برگشته‌اند. کسانی که – دروغ بزرگِ استخر فرح را باور و به تهمت آلوده بر زبان می‌آوردند – در راهپیمایی‌های “خودجوش!” پارچه نوشته بالامی‌بردند و فریاد می‌زدند “ای آن که مذاکره شعارت/ استخر فرح در انتظارت” هم طرفدار مذاکره شده‌اند.

همان راهپیمایی‌های خودجوشی که باید تابلو‌ها را به فلان جا تحویل می‌دادند که به جوششان آورده بودند! کسانی هم مدعی بودند که باید توی دهانِ کسانی زد که بعد از شهید سلیمانی از مذاکره حرف بزند، همان‌ها هم الآن طرفدار مذاکره شده‌اند. الحمدلله همه دارند به مدار عقلانیت برمی‌گردند. به منافع کلان ملی فکر می‌کنند. این در جای خود یک معجزه است که باید قدرش را دانست. حتی کسانی که از این جماعت مذمت و نکوهش دیدند و توهین و اتهام شنیدند هم امروز دست در آسمان دعا می‌زنند و به شکر سر بر سجده می‌نهند که همه دارند اهل گفتگو می‌شوند. این آن قدر خوب است و ان‌شاالله آنقدر برکت دارد که به زبان و دست و قلمی که بوی سنگ می‌داد توجه نکنیم حتی اگر امروز مدعی تدریس دیپلماسی باشند و دیگران را به “یاد گرفتن” از این شیوه بخوانند. بایدشان گفت، تو راست می‌گوئی، ما گذشته‌ات را فراموش می‌کنیم به حرمت امروز فقط فردا دوباره توپخانه کلمات و تیتر‌هایت روشن نشود روی منافع ملی! دوباره رگ گردن‌تان متورم نشود به سخن گفتن که مردم از هر نوع تورمی، بیزارند. همه کمک کنیم تا کارها به سامان شود. این انقلابی‌ترین و ملی‌ترین کاری است که به عنوان یک واجب سیاسی باید بدان التزام داشته باشیم…

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

چهار × 2 =

دکمه بازگشت به بالا
بستن