چند صباحی است گیشه سینماها به فیلم های جنوب شهری روی خوش نشان داده اند . انگار قشر متوسط جامعه با نادیده گرفتن آن درصد قلیل مرفه ، از دیدن بدبختی دیگران لذت میبرند. با در نظر گرفتن این نکته که در تعالیم عرفی و مذهبی ما هم ، قبله قرار دادن مرفهان بی درد جامعه مذموم شمرده شده و بالعکس گشت و گذاری در کوچه های دو متری و متعفن از بوی فاضلاب شهر فضیلت شمرده می شود !!!
صبح مشهد- شاید فیلم ملاقات خصوصی به اندازه ابد و یک روز ( سعید روستایی ۱۳۹۴ ) یا ابلق (نرگس آبیار ۱۳۹۹) یا مغزهای کوچک زنگ زده هومن سیدی ۱۳۹۶ ) در بطن خیابان های پایین شهر اتفاق نیفتد اما دور از موفقیت آن ها در گیشه نیست . فیلم بدون مقدمه شما را به تنه اصلی روایت پیوند میزند . عاشقانه ای مواج که هر لحظه معشوقه ی فیلم ، پروانه، در صداقت عاشق شک میکند و موج های خروشان عشق٫ به ساحل آمده اش به دریای شرم و حیای زنانه اش باز میگردند . عشقی که کارگردان آن را بسیار بی پروا ، جسورانه و عریان به نمایش میگذارد . تصویری که بنابر اتکای محفوظات نگارنده در سینمای ما پس از انقلاب کم سابقه است . حتی نام فیلم که به ملاقات شرعی زندانیان اشاره دارد و دور از ذهن نیست تیغ سانسور نام فیلم را از ملاقات شرعی به ملاقات خصوصی برگردانده باشد . عنوانی که حتی با این فرض هم زیرکانه انتخاب شده است .
امید شمس دقایق گنگ و مبهم ابتدای فیلم که تنها بازی در سکوت پریناز ایزدیار ( در نقش پروانه) آن را قابل تحمل کرده را با رونمایی باشکوه از فرهاد ( با بازی هوتن شکیبا ) صیقل می زند. بالا رفتن رول آپ کابین ملاقات زندان و انعکاس تصویر عشاق در شیشه ها به قدری استادانه در دکوپاژ قرار گرفته که بیننده را متقاعد می کند نباید تا انتهای فیلم سالن سینما را ترک کند . جلوتر کارگردان در جریان ورود کامران به فضای فیلم هم سربلند از امتحان بیرون می آید ( رجوع شود به سکانس حمام زندان ) و کارگردان جوان نشان می دهد دانش کافی برای معرفی پرسوناژ به بیننده را دارد . با روی ریل قرار گرفتن فیلم به راحتی میشود فهمید سرعت پیشروی داستان قابل قبول و کارگردان از پس تکوین شخصیت ها بر آمده است. ایمان شاید تنها کاراکتری است که دم نکشیده است! اگر ریز بینانه تر به فیلم دقت کنیم می بینیم که وصله ناجور فیلم است. ارتباط نه چندان قوی وی با بدنه روایت ، بازی نچندان دلچسب هنرپیشه درشت هیکل و شاید قبول این نکته که بدون وجود ایمان مسیر و جریان فیلم تغییر نمیکرد ما را نسبت به خلق این شخصیت اندکی دودل میکند . میتوان شخصیت ایمان و رفت آمد های دیر و دور فرشته به فیلم را ضعفهای روایت داستان دانست ، فرشته بیشک آیینه تمام نمای نویسنده است و حرف های او را به زبان جاری میکند . در جایی که به پروانه می گوید :
_ از زندگی کردن تو این محل ها بیشتر میترسم
بازی درخشان ریما رامین فر در کنار طراحی و اجرای گریم خوب در خوش نشستن این نقش کاملا موثر است.اولین حضور فرشته در مقابل دوربین با چهره و نوع آرایشی که تلاش میکند طبقه ی اجتماعی خود را کتمان کند مشهود است. اگر نویسنده فرصت بیشتر و پررنگ تری به فرشته می داد امروز پشیمان نبود . با در نظر گرفتن همه این ضعف ها و حتی پایان شوالیه ای فیلم که اگر به گونهای دیگر بود تمام تلاش کارگردان برای کش و قوس دادن به شخصیت پیچیده فرهاد را بی معنی می کرد، نا حق نیست اگر بگوییم فیلمنامه و ایده اصلی آن تحسین برانگیز است.
شاید ایرادات کار را به توان در فرم اثر جستجو کرد ،انجا که نوک پیکان انتقادات به سمت موسیقی سنگین فیلم نشانه میرود. موسیقی و حتی افکتهای صوتی به شکلی اغراق آمیز در جایجای فیلم شنیده میشود ( سکانس همراهی پروانه و فرهاد با دست آتل بسته در سالن زندان تا اتاق ملاقات ) میتوان گفت بار دراماتیزه کردن فیلم را در اکثر سکانس ها موسیقی به دوش می کشد . شاید بهتر بود بخشی از این بار را کارگردان روی نور ، لنز یا دیگر اجزای تصویر متمرکز میساخت . کاری که در بعضی سکانس ها مثل قدم زدن پروانه در دشت و صحنه موسوم به « دست و گندم زار» اتفاق افتاده است. فرم و فضای عمومی روایت در بین فیلم های تاکنون ساخته شده در ملاقات خصوصی نمود ندارد اما میتوان رگه هایی از فیلم پیامبر ( A Prophet 2009 ) را درون فیلم جستجو کرد. با این تفاصیل فیلم ملاقات خصوصی فارغ از هر قضاوتی با داستان گویی سادهاش با بازی های روان و تاثیر گزارش و حتی با همان موسیقی جفت نشده اش در ارتباط با مخاطب موفق است
مصطفا کیانیان 🖋