اخبار مهم

راز تنها بازمانده از خودکشی دسته جمعی در مشهد

کد خبر : 51911

شاید رازی در زنده ماندنم نهفته باشد که خودم از اسرار آن بی خبرم اما از این موضوع خوشحالم چرا که من تنها بازمانده ای هستم که باید پیگیر پرونده مرگ گروهی اعضای خانواده ام باشم تا آن جوان مرموز که موجب مرگ مادر و خواهران و برادرم شد از طریق قانون به مجازات اعمال وحشتناک خود برسد و …

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات جوان ۲۲ ساله ای است که به همراه دیگر اعضای خانواده اش دست به خودکشی زد اما پس از مرگ ۵ عضو خانواده اش، او تنها فردی بود که در پی عوارض ناشی از مسمومیت دارویی به کما رفت و با تلاش کادر درمانی از مرگ نجات یافت.

این جوان که «ایمان» نام دارد پس از آن که از جوانی به نام بهروز شکایت کرد و به سوالات تخصصی قاضی دکتر صادق صفری (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) درباره ناگفته های مرگ دسته جمعی اعضای خانواده اش پاسخ داد، به تشریح زوایای پنهان این ماجرای تکان دهنده پرداخت و گفت: مدتی بود که از مزاحمت های حضوری و تلفنی جوانی به نام «بهروز» خسته شده بودیم. او به هر بهانه ای در اطراف منزل ما سبز می شد و آبروریزی می کرد. آن جوان که با خودروهای مختلف تردد داشت بیشتر اوقات با ارسال پیامک های حاوی تهمت های ناروا و توهین و ناسزا خانواده ما را تا مرز جنون برده بود. او از خطوط گوناگون تلفن به اعضای خانواده ام پیام می داد و ادعا می کرد پول زیادی برای یکی از خواهرانم هزینه کرده است و حالا که خواهرم قصد ازدواج با او را ندارد باید آن پول ها را بپردازیم.

«بهروز» همچنین مدعی بود که از برخی ارتباط های خواهرانم با افراد غریبه اطلاع دارد و بدین ترتیب تهمت های وحشتناکی مانند سقط جنین را به خواهرانم نسبت می داد.

تا جایی که ما برای فرار از ایجاد مزاحمت های او حتی آیفون منزل را قطع کردیم اما او وقتی که مهمانی به منزل ما می آمد با زدن سنگ ریزه به شیشه پنجره منزلمان به مزاحمت هایش ادامه می داد. هرچه به او می گفتیم ما خانواده ای آبرومند و کاسب هستیم و تاکنون هم مال کسی را نخورده ایم! اگر تو مدعی هستی پولی برای هرکدام از اعضای خانواده ما هزینه کرده ای، اسنادش را بفرست تا بلافاصله مبلغی را که ادعا می کنی به حسابت واریز کنیم! ولی او فقط به تهمت های زشت و زننده اش با ارسال پیامک ادامه می داد یا با شماره های مختلف ایجاد مزاحمت می کرد. تا این که یک روز او چنان تهمت های وحشتناکی را در تماس با برادر بزرگ ترم مطرح کرد که برادرم توان و تحمل خودش را از دست داد. او هراسان به خانه آمد و از مزاحمت های «بهروز» و ادعاهای او پرده برداشت ،برادرم که نمی توانست این حرف های زننده را تحمل کند به یک باره تصمیم هولناکی گرفت و با یک قرص سمی خطرناک دست به خودکشی زد.

هنوز جسد برادرم در بیمارستان بود که مادرم دچار آشفتگی روحی شد. او سختی های زیادی را در زندگی تحمل کرده بود و اکنون پسر بزرگش را نیز به خاطر تهمت های یک جوان مرموز از دست داده بود. او به اندازه ای گریه کرد و اشک ریخت که برای مدت کوتاهی در بیمارستان بستری شد ولی وقتی او را به خانه آوردیم دیگر نمی توانست مرگ برادرم را از خاطر ببرد به همین دلیل او هم تصمیم به خودکشی گرفت و گفت که می خواهد نزد برادرم برود! هرچه تلاش کردیم تا او را منصرف کنیم، فایده ای نداشت، بالاخره به او گفتیم اگر قرار است تو هم از دنیا بروی! ما نیز در این دنیا نمی مانیم! و باید همه با هم نزد برادرمان برویم! این درحالی بود که پدرم از سال ها قبل به طور جداگانه زندگی می کرد و در کنار ما نبود!

در این شرایط یکی از خواهرانم روی ۲ برگ کاغذ، وصیت نامه ای را نوشت و تاکید کرد که علت مرگ دسته جمعی ما مزاحمت ها و تهمت های ناروای جوانی به نام «بهروز» است! خلاصه حدود ساعت ۱۰ تا ۱ شب بود که شیرهای گاز را باز کردیم تا با گاز خودکشی کنیم اما بعد از گذشت چند ساعت اتفاقی نیفتاد و ما هنوز زنده بودیم. در این هنگام من به خاطر ترس از انفجار و این که به دیگر همسایگان خسارت هایی وارد نشود، همه شیرهای گاز را بستم و سپس مادرم تصمیم گرفت تا با مصرف زیاد قرص خودکشی کنیم. در حالی که روی رختخواب هایمان و در کنار یکدیگر دراز کشیده بودیم هرچه قرص در منزل داشتیم ، آوردیم و همه با هم قرص ها را خوردیم که دیگر چیزی نفهمیدم تا این که چند روز بعد زمانی که از بیمارستان مرخص شدم تازه دریافتم که همه خانواده ام جان خود را از دست داده اند و من تنها بازمانده ای هستم که باید پیگیر این ماجرای تلخ باشم تا «بهروز» به سزای اعمالش برسد…

شایان ذکراست، اول اسفند سال گذشته اعضای یک خانواده در مشهد به طور دسته جمعی خودکشی کردند که اخبار آن در صفحه حوادث روزنامه خراسان منتشر شد .

ماجرای واقعی براساس یک پرونده قضایی

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

4 × یک =

دکمه بازگشت به بالا
بستن