اجتماعی

دمی نشستن برفراز شهر

کد خبر : 50113

بام شهر چه کارکردی در زندگی ساکنانش دارد و معروف‌ترین بام‌های ایران و جهان چه شکل‌ و شمایلی دارند؟

صبح مشهد- زندگی در شهرهای بزرگ، نفس‌گیر است؛ خیابان‌ها همیشه‌ شلوغ، هوا اغلب آلوده و سروصداها تمام‌نشدنی. این است که ساکنان کلان‌شهرها معمولا رابطه متناقضی با محل سکونت‌شان دارند؛ از یک طرف بنا به اقتضائات زندگی و عادت، دلبسته یا به‌ بیان بهتر وابسته شهرهستند و از طرف دیگر از خصلت‌های آزاردهنده‌اش، فراری‌اند. بالای سر هر شهر، بامی قرار دارد که مفر خوبی است برای گریز از شهر درعین بودن در آن. بام، نمای دور و آرامی از شهر به نمایش می‌گذارد؛ غرق در نور و حرکت که تماشایش، درست برعکس تجربه بودن در آن، آرام‌بخش است. چهره‌ای که ارتفاع از شهر نشان می‌دهد، جریان و تکاپوی زندگی است منهای الزامات پرفشارش. مثل وقتی که توی تاریکی سالن سینما نشسته‌ای و تقلای قهرمان‌ فیلم را برای زندگی تماشا می‌کنی؛ ترس و نگرانی و اضطراب را حس می‌کنی اما از فاصله دور، به ‌طرز فریبنده و تسکین‌بخشی دور. این فاصله موقتی و آن نمای زیبای ظاهرا بی‌آزار، همان چیزی است که بام شهرها را به جایی امن و دلپذیر بدل می‌کند. یکی، دو ساعت نشستن بر فراز شهر، از آن کارهای واجبی است که هر ساکن کلان شهری باید برای خودش انجام بدهد. فرقی ندارد آن بالا برج‌های بلند شهر را بشماری یا به موزیک دلخواهت گوش بدهی، شنونده درددل رفیقت باشی یا خلوتت را به فکر کردن بگذرانی، نتیجه آن است که وقتی بلند می‌شوی و خاک لباست را می‌تکانی، احساس می‌کنی خشمت از شهر شلوغ و پرسروصدا فروکش کرده‌ است. آماده‌ای برگردی پایین و خوب و بد شهرت را با هم بپذیری و قبول کنی که قهرمان فیلم، چاره‌ای ندارد جز تقلا برای زندگی.

معروف ‌ترین و محبوب ‌ترین بام‌های ایران و جهان
بعضی بام‌ها، صاف و ساده‌اند و جز نیمکت و احیانا چندتایی آلاچیق، چیز دیگری ندارند. بعضی بام‌ها هم پرزرق‌ و برق‌ هستند و هرکس هرچه بخواهد، از شیر مرغ تا جان آدمیزاد، دست‌ خالی از آن‌جا برنمی‌گردد ولی خب میزان محبوبیت بام‌ها ربط چندانی به امکانات‌شان ندارد. بام همین‌ که جای دنج و امن و بی‌دردسری باشد، کافی‌ است که به نقطه دوست‌داشتنی شهر تبدیل شود. در ادامه با چند تا از بام‌های دوست‌داشتنی ایران و جهان آشنا می‌شوید.

بام‌های رنگارنگ تهران
اگر قرار باشد شهری را در ایران انتخاب کنیم که بیشتر از همه به بامی برای فرار از روزمرگی و شتاب زندگی نیاز داشته ‌باشد، شکی نیست که تهران اولین انتخاب‌مان خواهد بود؛ با آن حجم سرسام‌آور ترافیک و خیابان‌هایی که انگار هیچ‌وقت به مقصد نمی‌رسند. حالا اگر مقصد بام «ولنجک» یا «شیان»، «نیاوران» و «توچال» باشد یا «محک»، ماجرا متفاوت می‌شود. این بلندی‌ها که هرکدام رنگ‌ولعابی خاص دارند، تهران را به جایی تحمل‌کردنی بدل می‌کنند. توچال، برج‌های شهر را به رخ می‌کشد و برای آن‌هایی که حوصله و جیب‌شان قد می‌دهد، تفریحاتی مثل بانجی‌ جامپینگ، سنگ‌نوردی، سورتمه و ترامپولین فراهم می‌کند. محک، بامی است برای ماشین‌دارها و کسانی که هوس ارتفاع کرده‌اند،اما حالی برای قدم زدن ندارند. شیان درحوالی پارک جنگلی لویزان، به آب‌وهوای خوبش معروف است و نیاوران، مخصوص کسانی است که دل‌شان یک گوشه دنج و ساکت برفراز شهر می‌خواهد، ترجیحا بدون حضور دیگران و بی‌نیاز از امکانات عجیب‌وغریب. بام‌روها، برنامه‌شان هرچه باشد، می‌دانند باید بگذارندش برای بعد از غروب آفتاب که تضاد تاریکی آسمان و روشنی شهر، دل می‌برد.

مشهد و پاتوق‌های مرتفعش
مشهد هم از آن شهرهایی است که وقتی با کسی قرار بام می‌گذارید، باید بگویید منظورتان دقیقا کجاست؛ بام «هاشمیه» که حتما باید ماشین داشته ‌باشید تا راه‌تان را از شیب‌های تندوتیز مسیر به بالای سر شهر باز کنید یا بام «هفت‌تیر» که به «پلکان باباکوهی» معروف است و برای رسیدن به آن ماشین شخصی لازم ندارید ولی یک جفت ریه صحیح‌وسالم می‌خواهید که وسط پله‌نوردی، نفس کم نیاورید. بام طرقبه هم پاتوق پرطرفدار بعدی است منتها مشهدی‌ها می‌دانند اگر آخر هفته‌ها هوای بام طرقبه به سرشان بزند، باید پیه ماندن در ترافیک کلافه‌کننده‌اش را هم به جان بخرند. در مشهد، نمایی که بام‌ها از شهر به نمایش می‌گذارند، تفاوت چندانی با یکدیگر – و به ‌طور کلی با بام‌های شهرهای دیگر کشور- ندارند؛ نورهای سوسوزن ماشین‌ها، برج‌های قلدری که یک سروگردن از ساختمان‌های اطراف‌شان بلندترند و سکوتی عجیب که انگار یک دست نامرئی، صدای شهر را بسته تا آدم صدای فکر خودش را بشنود.

شیراز و بام‌های باصفا
شیراز را کوه‌ها بغل کرده‌اند. دورتا دور این شهر، درمحاصره ارتفاعات است و شیرازی‌ها بام، کم ندارند. ارتفاعات «منصورآباد» که امروز یکی از بام‌های محبوب شیراز است زمانی به گردشگاه شاهان معروف بوده‌ است؛ فضایی حدودا ۷۰۰هکتاری در شمال شهر که بر باغ‌های تاریخی و فضای شهری مشرف است. در غرب شهر، کوه «دِراک» را داریم که به‌ کوه مادر و کوه برفی هم معروف است. دراک، با امکاناتی مثل زیپ‌لاین، پل معلق، پیست دوچرخه‌سواری و کافه بیشتر به کار ارتفاع‌دوستانی می‌آید که ترجیح می‌دهند تماشای شهر را با تفریح همراه کنند. در شرق شهر، کوه «چهل ‌مقام» یا «چهل ‌دختران»، که به بنای تاریخی مشهورش «گهواره‌دید/ دیو» شناخته می‌شود، نمایی از همه شیراز پیش چشم می‌آورد. گهواره‌دید که در زمان‌های دور برای دیده‌بانی و حراست از شهر استفاده می شده‌، حالا یکی از چند بام شیراز است که از زاویه دیدش می‌شود به شهر و جریان زندگی در آن چشم دوخت.

کوه سرخاب، مأمنی برای تبریزی‌ها
تبریزی‌ها وقتی نیاز دارند خستگی و کلافگی‌شان را با چندتایی فریاد از ته دل خالی کنند، سر از «عینالی‌ داغی» یا کوه سرخاب درمی‌آورند. کوهی سرخ‌رنگ در شمال شهر که هم تفرجگاه است، هم مقصد کوهنوردان و ورزشکاران، هم «بقعه عون‌بن‌علی» را در دلش جای داده و محلی برای زیارت فراهم کرده و هم چشم‌انداز وسیعی از شهر به نمایش می‌گذارد. این است که قله ۱۸۲۳ متری عینالی، تبدیل به پناهگاه ساکنان شهر شده‌است تا هرکسی به هر طریقی که دوست دارد، دلش را سبک کند. عینالی داغی البته در چنین روزهایی کم وبیش سوت‌وکور است. تعجبی هم ندارد؛ در تبریز، در فصول سرد سال، روی زمین هم به‌ سختی می‌شود سرما را تحمل کرد چه برسد به بام شهر.

صفه اصفهان، پذیرا و خوش ‌مشرب
بام معروف اصفهان، بخشی از رشته ‌کوه‌های زاگرس است و شهر را از ارتفاع ۲هزارو۲۴۱متری به فاتحانش نشان می‌دهد. کوه «صفه»، بام خوش ‌مشربی است و هرکسی را با هر روحیه‌ای پذیراست. در دامنه‌اش، شهربازی و باغ‌وحش دارد تا بچه‌ها را سرگرم کند. با غارها و چشمه‌ها و آبشارها و قلعه‌اش، به طبیعت ‌دوست‌ها پناه می‌دهد و آن‌هایی را که سختی رسیدن به قله را به جان می‌خرند، با نمایش جلوه زیبایی از شهر پاداش می‌دهد. با این توصیف شاید به‌ نظر برسد در صفه، پیدا کردن نقطه‌ای آرام که بتوان از آن همه اصفهان را با یک نگاه زیرنظر گرفت، کار آسانی نیست ،اما هرچه از دامنه کوه و امکانات تفریحی‌اش فاصله بگیرید، شانس‌تان برای داشتن خلوتی خوشایند بیشتر می‌شود. بعید نیست آن بالای بالا با روباهی، خدنگی یا عقربی چشم‌توچشم شوید که البته به ‌گواه بلد راه‌ها، این حیوانات آزاری به کسی نمی‌رسانند. به ‌شرط آن‌ که فرار نکنید، آن ها را نترسانید و یادتان باشد آن‌ها هم سهمی از شهر دارند.

بام پاریس، منظر هنرمندان
پاریس، کلیسا ، کافه ، خیابان موزه و باغ و گورستان دیدنی کم ندارد ،اما دیدنی‌ترین نقطه شهر، جایی است ورای همه این‌ها. شاید فکر کنید راجع به برج ایفل حرف می‌زنیم اما دیده‌بان شهر نه برج مشهورش که تپه‌ای است به ‌نام «مون‌مارتر»؛ تنها نقطه طبیعی پاریس که از آن می‌توان تمام شهر را نظاره کرد. محله مون‌مارتر که روی این تپه واقع شده، در شمال شهر قرار دارد و به بام پاریس معروف است. این محله، جاذبه‌های تاریخی و فرهنگی‌ زیادی در خود جا داده‌است؛ کلیسای «قلب مقدس» و معماری شرقی‌اش، میدان «ترت» و کافه‌‎های هنری‌اش، موزه مون‌مارتر و گنجینه‌های کهنش ،اما آن‌ چه ساکنان و مسافران شهر عشاق را به‌سمت این محله می‌کشاند، نمای وسیعی است که از پاریس به نمایش می‌گذارد. آن بالا می‌توان از همان زاویه‌ای به پاریس نگاه کرد که روزگاری نقاشانی مثل «ادگار دگا»، «هنری ماتیس»، «تولوز لوترک» و «پابلو پیکاسو» -که هرکدام برای مدتی در مون‌مارتر ساکن بوده‌اند- به این شهر افسانه‌ای خیره می‌شده‌اند.

بام تایلند، سکونتگاهی قدیمی و پناهگاهی امروزی
تایلند، بام رشک‌ برانگیزی دارد؛ بلندترین کوه کشور در پارک ملی «دوی‌اینتانون» شهر «چیانگ‌مای»، پر است از آبشار و غار و رودخانه و مناظر بکر که با نمایی از جنگل ابر و کوهستان‌های مرتفع، زیبایی‌اش تکمیل می‌شود. در بام تایلند، شهر زیرپاست و ساختمان‌های دوقلو که نماینده معماری این کشورهستند، پیشِ رو. جز این‌، تصویر دیگری که نشانی از شهرنشینی وجود داشته‌باشد، به آن بالا نمی‌رسد و از این بابت، دوی‌اینتانون را به بامی متفاوت از آن‌چه در این پرونده معرفی شد، بدل می‌کند. هوای خنک و تمیز کوه و جست‌وخیز جانورانی که از شکار و انقراض جان سالم به‌در برده‌اند، از بام تایلند، نقطه نفس‌کش غنیمتی ساخته ‌است که ساکنانش را از آن همه هیاهو برای هیچ، فارغ می‌کند. این پارک ملی که زمانی، زادگاه و سکونتگاه قبایل تپه شمالی بوده‌، حالا مفر تایلندی‌هایی است که می‌خواهند از بالای شهر به نقطه‌ای نامعلوم خیره شوند تا توان‌ از دست‌رفته‌شان برای برگشتن به شلوغی و سروصدا و گرفتاری‌های زندگی را بازیابند.

وقتی بام شهر با شما صحبت می‌کند

هلیا وزیری | روزنامه‌نگار

هر شهر به یک بام نیاز دارد، به‌ جایی که انگار زمان در آن متوقف شده و می‌توانی از چشم‌انداز بهتری جریان زندگی روزانه شهر را ببینی، به چیزهایی که می‌خواهی فکر کنی، در همان لحظه مثل یک عکس ماندگار شوی و به دور دست چشم بدوزی، بهتر دیدن همیشه می‌تواند یکی از مقدمات بهتر فکر کردن باشد. در بام شهر می‌شود به خیلی چیزها فکر کرد؛ به این‌ که برنامه‌ات برای آینده چیست؟ به احساساتت، به رنج‌ها، به کوچکی دنیا، به شتاب بیهوده ‌ای که بعضی داریم و وقتی از نمای خوبی به آن خیره می‌شویم ،می‌بینیم چقدر بیهوده است چون تمام کسانی که همیشه ترس دیر رسیدن دارند و از لحظه لذت نمی‌برند، تمام سواره‌ها و تمام پیاده‌ها از بام شهر در یک نقطه هستند. نقطه‌ای که ابتدا و انتهایش فاصله‌ چندانی ندارد. بام هر شهر می‌تواند مکان خوبی برای نوشتن، پادکست گوش دادن، سرودن، درددل کردن و… باشد؛ چون پس زمینه هرکاری که می‌کنیم شلوغی و سروصدا نیست، برای همین ناخودآگاه طمأنینه داریم. آن‌جا فرصت خوبی برای گفتن و شنیدن است و خوب که گوش کنیم می‌فهمیم بام شهر خودش یک دنیا حرف دارد. از آن‌ جا غمی را که در دل شهر افتاده ،می‌شود حس کرد؛ وقتی رنگ همه‌چیز تیره است، آلودگی، ساختمان‌های بلند و خیلی چیزهای دیگر. بام هر شهر ناخودآگاه قصه آن شهر را تعریف می‌کند. وقتی از آن بالا برای پیدا کردن نقاط خاطره‌انگیز و مهم شهر باید به دردسر بیفتیم و حدس بزنیم فلان موزه، آن یکی سینما، فلان خانه تاریخی و… پشت کدام ساختمان است؟ رنگ بام شهر خبر می‌دهد از سّر درون. رنگی که در بیشتر شهرهای ما خاکستری است و شبیه فیلتری زشت افتاده روی شهری که نامتقارن و بدون هیچ الگویی بزرگ شده ،اما هویت ندارد. اگر چشم‌مان را ببندیم و ناگهان در بام شهری باز کنیم که نمی‌دانیم چه نام دارد چقدر شانس آوردیم از روی الگوی شهرسازی، از صداهای شهر که در همهمه بوق و تیشه گم شده، از نمادهایی که به سختی دیده می‌شوند بفهمیم کجا هستیم؟ راستش بین شهرهای ایران شانس کمی داریم از چشم‌انداز بام به اسم شهر پی ببریم؛ مگر این‌ که حجم آلودگی به ما تقلب برساند یا وجود یک برج بد ریخت. هر شهر برای لحظاتی دلتنگی و خستگی به یک بام نیاز دارد و کاش وقتی روی بام شهرمان هستیم درددل‌های شهر به حجم دلتنگی‌مان چیزی اضافه نکند.

منابع: pinorest.com، homsa.net، ایسنا، karnaval.ir، kojaro.com

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

18 − نه =

دکمه بازگشت به بالا
بستن