اجتماعی

خانه سالمندان بدون رتوش!

کد خبر : 48825

سکوت، بوی پوشک های تعویض نشده، کمرهایی که روی تشک های کهنه و قوس برداشته خشکیده، ناله های بی پاسخ و نعش کشی که قبل از سپیده دم می آید تا جسم بی جان مادری دلتنگ یا پدری غمگین را با خود ببرد.

صبح مشهد- این ها اولین چیزهایی است که در بازدید از خانه سالمندان و گفت و گو با همسایه های این مراکز می بینید و می شنوید، خانه هایی که به گفته برخی خانواده ها شهریه را چرب می گیرند اما خدمات ارائه نمی کنند و از طرفی به خاطر شیوع کرونا فرزندان را از والدین جدا کرده اند.

۲ نفر برای نگهداری از ۲۰ سالمند
«من می ترسم! تو رو خدا! منو از این جا ببر…» از اتاق انتهای سالن زنی ناله می کند؛ «به خدا من کارمند بازنشسته دولتم. چرا منو این جا گذاشتی؟ من از این جا می ترسم…» ۱۰ تخت داخل این اتاق است، زنان مسن روی تخت هایی که تشک هایشان به شدت گود افتاده بی حرکت دراز کشیده اند و انگار نه می شنوند، نه می بینند و نه حتی نفس می کشند! پرستار و مدیر بی آن که پیرزن را آرام کنند، با اضطراب نگاهی به من که به عنوان متقاضی ثبت نام آمده ام، می اندازند و خوش بینانه احتمال می دهند که متوجه چیزی نشده ام! لبخندی می زنند و می گویند: «چیزی نیست، نمی دونیم چرا این جوری ناله می کنه، از این طرف بیاین، اتاق کناری به اندازه مادر شما جا داره…» و از من می خواهند که اتاق را ترک کنم. در اتاق کناری پنج سالمند هستند. یکی به دیوار، یکی به پنجره و دیگری به سقف خیره است، دو نفر هم تیک دارند، یکی دستش تکان می خورد، دیگری نیم تنه اش را جلو و عقب می برد. یکی از سالمندان آقای مدیر را صدا می زند و با دلبستگی زیادی با او خوش و بش می کند، آقای مدیر هم با مهربانی جوابش را می دهد. بعد از بازدید این طبقه متوجه نکته عجیبی می شوم، این که برای نگهداری و رسیدگی به ۲۰ سالمند این بخش تنها یک پرستار گذاشته اند و یک نیروی خدماتی هم حضور دارد که معلوم نیست شرایط ویژه و اضطراری را چطور مدیریت می کنند.

شهریه های پر و پیمان برای خدمات خشک و خالی!
خانه سالمندان در یکی دیگر از بولوارهای مشهد هم ساختمانی قدیمی دارد، راه آب حیاط گرفته و اطرافش گنداب جمع شده. همه گل های حیاط سوخته اند، روی ایوان چند مبل پاره و شکسته چیده شده، پیرمردی با لباس کثیف کنار شیر آب نشسته و با این که گیج به نظر می رسد، کسی همراهش نیست. بی آن که خودم را خبرنگار معرفی کنم به خانم مدیر می گویم: «می خوام شرایط پذیرش پدرم رو بدونم». از صحبت های خانم مدیر دستگیرم می شود که هزینه بستری برای سالمندی که نیاز به پوشک ندارد، بیماری خاصی ندارد، برای راه رفتن نیاز به کمک ندارد و خلاصه هیچ نشانه ای از کهولت سن ندارد، شش میلیون تومان است. سه وعده غذای اصلی را می دهند و هر چیز دیگری که بخواهید باید خودتان برای سالمندتان بیاورید. می گوید برای رعایت پروتکل های پیشگیرانه کرونا بازدید نداریم. بعد از کلی اصرار بالاخره در ورودی را برای لحظه ای باز می کند، بوی ادرار و نم دیوارها به هم آمیخته و توی صورتم می خورد. شاید دلیل این همه انکار، تعویض نشدن سر وقت پوشک ها بوده است!

ماجرای فرار پیرمرد…
از مرکز خارج می شوم و از یکی از اهالی محل درباره این مرکز سوال می کنم، او مدعی می شود: «چند وقت پیش پیرمردی پابرهنه از این خانه سالمندان به کوچه دوید، فریاد می زد که مردم نجاتم بدهید! من نمی خوام به این جا برگردم. بعد پرسنل خانه سالمندان بیرون دویدند و پیرمرد را کشان کشان با خود بردند، به اعتراض همسایه ها هم اهمیت ندادند. معلوم نیست چرا در باز مانده بود، یا این که داخل این مرکز چه می کنند که پیرمرد را فراری دادند، اصلا بچه هایش کجا هستند که از حالش بی خبرند.»

در حیاط خانه سالمندان بعدی یکی، دو استخر خالی از آب با عمق بیش از دو متر هست که به نظر برای سالمندان خطرناک باشد، خانم مدیر می گوید: «مرکز ما درجه یک ثبت شده و شهریه هفت میلیون تومان است.» تقاضای بازدید از مجموعه را می پذیرد، وارد ساختمان می شوم، این جا وضعیت بهتری دارد، از بوی نامطبوع خبری نیست، چند پیرمرد روی مبلمانی مندرس اما تمیز نشسته اند، دست های یکی شان با پارچه ای سبز رنگ محکم به بدنش بسته شده، پرستار پاهای پیرمرد دیگر را ماساژ می دهد، محیط غرق سکوت است و رنگی از شادابی ندارد.

یک مرکز شاداب با هزینه اندک
خانه سالمندان بعدی اما محیطی متفاوت دارد. دستگاه های ورزشی متنوعی برای سالمندان مهیا شده، حیاط کوچک و سرسبز است، اتاق های سه تا چهار نفره با تشک های نو، رنگ های بانشاط و هماهنگ پرده ها و تشک ها و… رنگ زندگی به این مرکز داده، سالمندان هم سر حال هستند و با هم گپ می زنند. جای تعجب دارد که هزینه این مرکز از باقی مراکز ارزان تر و پنج میلیون تومان است.

خانه سالمندان از نگاه خانواده سالمندان
در ادامه با خانواده برخی سالمندان گفت و گو می کنیم. خانم جوانی می گوید: مادرم صحیح و سلامت بود اما پنج سال پیش که او را به خانه سالمندان سپردیم، اتاقش را با آلزایمری های مزمن یکی کردند و حالا قدرت تکلمش را از دست داده. به خاطر کرونا به ما اجازه ورود و دیدن مادر و پدرمان را نمی دهند، به ناچار گفتیم ایرادی ندارد اما نه وقتی که در هر ملاقات والدین ما بیمارتر از دفعه قبل می شوند. خانم دیگری مدعی می شود: هر سه ماه ۷۰۰ هزار تومان برای خرید شوینده می گیرند که خیلی گزاف است ولی ما اصلا از نظافت سالمندان رضایت نداریم، رسید هزینه کرد را هم نمی دهند تا بدانیم این پول هایی که علاوه بر شهریه می گیرند کجا خرج می کنند.

پاسخ های مدیرکل به وضعیت خانه سالمندان
مشکلات را با مدیرکل بهزیستی استان در میان می گذاریم. اولین سوال ما درباره نحوه سطح بندی خانه های سالمندان است که موجب شده مرکزی با امکانات بسیار کم مبلغ بیشتری دریافت کند و مرکزی با هزینه کمتر شرایط بسیار بهتری برای سالمندان فراهم کند. مسعود فیروزی در پاسخ می گوید: خب آن افرادی که شما می گویید، می توانند والدین شان را از آن مرکز هفت میلیونی بردارند و به آن مرکز پنج میلیونی ببرند. ما که کسی را به اجبار به مرکزی نمی فرستیم. از طرفی بعضی ها خدمات ویژه ای می خواهند که خب باید هزینه آن را تقبل کنند. وی همچنین درباره ادعای فرار یک سالمند از مرکز سالمندان اظهار می کند: در شرایطی که همه جامعه عادت کرده ایم از این اتفاقات عکس و فیلم بگیریم، چطور فیلمی از این اتفاق در هیچ جا دیده نشده؟ من این حرف را از هیچ کس نمی پذیرم. بسیاری از همسایه ها وقتی متوجه حضور مرکز بهزیستی در محله می شوند، بلافاصله می خواهند آن را از محل خارج کنند و از این حرف ها می زنند. با این حال اسم مرکز را بگویید تا بررسی کنیم، کوچک ترین شکایتی به دست من برسد، تیم سه نفره ای را برای رسیدگی روانه می کنم. فیروزی همچنین در خصوص گلایه خانواده ها از ممنوعیت بازدید از سالمندان به بهانه شیوع کرونا تاکید می کند: ما افتخار می کنیم که نرخ ابتلا و فوتی کرونا در مراکز تجمعی ما با رعایت همین پروتکل ها از یک پنجم نرخ جامعه کمتر بوده است.

معضل مجهول الهویه های تقلبی!
مدیرکل بهزیستی استان در ادامه به معضل مجهول الهویه های تقلبی که برای دریافت خدمات رایگان از سوی خانواده ها رها می شوند می پردازد و می گوید: حدود ۶۰ درصد سالمندان ما در خانه های سالمندان مجهول الهویه هستند که غالب آن ها خانواده دارند، اما این خانواده ها یاد گرفته اند برای این که هزینه پرداخت نکنند، سالمندشان را نزدیک کلانتری رها می کنند تا به عنوان مجهول الهویه در سرای سالمندان نگهداری شود، اما این خانواده ها در حقیقت از مکان نگهداری و شرایط سلامت سالمندشان اطلاع دقیق دارند، گاهی حتی به عنوان خیر و بدون آن که نسبت خود را با سالمندی که ما نگهداری می کنیم آشکار کنند، به مرکز مد نظر سرکشی می کنند و ما می بینیم که درست زمانی که مثلا خونی از دماغ این سالمند می آید، همین خانواده سر و کله اش پیدا می شود و از ما شکایت می کند. وی می افزاید: یک نمونه ای که خودم به تازگی پیگیر آن بودم، مربوط به یک بیمار مزمن روان بود که سال های سال تحت عنوان مجهول الهویه در مرکز ما تحت پوشش بوده و تمام هزینه هایش را از درمان تا نگهداری ما می دادیم، تا این که بیماری اش تشدید شد، حدود چهار ماه در بیمارستان بستری بود و هزینه هایش صفر تا صد با ما بود، در نهایت مسیر درمان موفق نشد و این شخص در بیمارستان فوت کرد و از همان روز خانواده اش به یک باره پیدا شدند و با من تماس های مداوم می گرفتند، حرف شان هم این بود که چرا جنازه را به ما تحویل نمی دهند؟ گفتم باید از قاضی تحویل بگیرید چون مرحوم مجهول الهویه بوده، می گفتند نه شناسنامه اش دست ماست، مجهول الهویه نیست! وی تصریح می کند: شاید خنده تان بگیرد، ما یک مرکز روان جدید در یک شهرستان دایر کردیم و مجهول الهویه های مازاد ظرفیت مرکزی را که در همان نزدیکی بود به مرکز جدید بردیم، همان موقع خانواده های این افراد مجهول الهویه مقابل فرمانداری شهرستان حاضر شدند و اعتراض کردند و ما از فرمانداری فراخوانده شدیم که بیایید تکلیف این ها را مشخص کنید!

منبع: روزنامه خراسان

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

چهار × 5 =

دکمه بازگشت به بالا
بستن