زندگی

سایه فاجعه‌بار بی‌توجهی بر سر افسردگی

کد خبر : 47500

سازمان جهانی بهداشت اعلام کرده میزان ابتلا به افسردگی طی یک سال اخیر بیش از ۲۵ درصد افزایش داشته؛ چرا درمان آن را جدی نمی‌گیریم؟

نویسنده : دکتر مهدی سودآوری | روان شناس و مدرس دانشگاه

صبح مشهد– امروزه تقریبا همه افراد نام افسردگی را شنیده اندو با علایم و تاثیرات روانی‌و‌جسمی آن آشنا هستند. احساس پوچی و اندوه در بیشتر روزها، تمایل نداشتن فرد به فعالیت‌هایی که قبلا از آن‌ها لذت می‌برده، کاهش یا افزایش ناگهانی وزن، احساس تنبلی یا پریشانی، نداشتن توانایی در تمرکز و تصمیم‌گیری یا حتی فکر کردن  به خودآزاری، مرگ یا خودکشی از علایم افسردگی است، اما این اطلاعات و افزایش آگاهی‌ها، خیلی کمکی برای به رسمیت شناختن افسردگی نکرده و هنوز بخش بزرگی از جامعه، افسردگی و خطرات آن را جدی نمی‌گیرند. در این بین، «تدروس آدهانوم» دبیرکل سازمان جهانی بهداشت به‌تازگی گفته: «میزان ابتلا به افسردگی بیش از ۲۵ درصد در جهان افزایش داشته است»(منبع خبر: ایسنا). این در حالی که است که درصد بسیار کمی از افراد به دنبال درمان این اختلال می روند. در ادامه، به بررسی چرایی درمان  نشدن افسردگی پرداخته می‌شود.

باورهای اشتباه درباره مبتلایان به افسردگی

اولین دلیل آن تلقی جامعه از مشکلات سلامت روان است. ننگ اجتماعی اختلالات روان شناختی با عباراتی مثل «دیوانه»، «مجنون» و… منتقل می‌شود. در نتیجه بسیاری از افراد به موقع برای درمان مشکلات و افسردگی خود اقدام نمی‌کنند و متاسفانه به فاجعه ختم می‌شود.

 ناآگاهی از تفاوت افسردگی با داشتن غم‌و‌غصه

دلیل دوم معادل دانستن افسردگی با غم و اندوه است. جمله‌ای مثل این که «چی کم داری که می گی افسرده شدم؟» حامل این پیام است که باید حتما دلیل خاصی یا فاجعه‌ای رخ داده باشد تا کسی دچار افسردگی شود، اما غم و غصه به دلایل حوادث ناگوار با افسردگی متفاوت هستند. ممکن است حوادث ناگوار بر شدت افسردگی بیفزاید اما افسردگی با ناامیدی، احساس شکست دایمی، دوست داشته نشدن، بی‌عرضه و مزاحم بودن، تاریکی مطلق و احساس گیر افتادن در این تاریکی و ناامیدی محض همراه است. افسردگی یک بیماری واقعی و خطرناک است که نیاز به درمان تخصصی دارد. خود به خود خوب نمی‌شود و همان گونه که تومور مغزی را نمی توان با انرژی مثبت و تلاش فردی درمان کرد؛ هیچ بیمار افسرده‌ای هم با دلداری و «خودت باید حال خودت رو خوب کنی» درمان نمی‌شود.

 احساس بی‌فایده بودن مراجعه به روان‌شناس

موضوع بعدی ننگ اجتماعی مراجعه به روان‌درمانگر است. این ترس معمولا با بهانه‌هایی مثل گران بودن خدمات روان شناختی یا کیفیت نداشتن کار روان‌شناس‌ها انکار می‌شود؛ در حالی که تمام خانه‌های بهداشت که در تمام محلات شهرها و روستاها فعال هستند، خدمات روان درمانی رایگان با کیفیت ارائه می‌دهند. همان گونه که در هر شغلی افراد متخصص خوب و بد وجود دارد، اگر به پزشک مراجعه کنیم و از کیفیت خدمات راضی نباشیم قاعدتا به دنبال پزشک حاذقی می‌گردیم اما در خصوص روان شناس اگر اولین جایی که مراجعه می‌کنیم ما را راضی نکند با تعمیم آن به همه روان شناس‌ها ادعا می‌کنیم که مراجعه کردن به روان شناس بی‌فایده است.

 دل بستن به دارودرمانی محض

موضوع دیگر در این باره، انتظار بی‌جا از درمان‌های روان شناختی است. بیشتر افراد انتظار دارند در یک یا دو جلسه مشکلاتی که طی سال های زیاد ایجاد شده است، درمان شود! هیچ روان شناسی چوب جادویی ندارد که آثار ۳۰-۴۰ ساله را در نیم ساعت درمان کند. از سوی دیگر، بیشتر افراد فکر می‌کنند مشاوره و روان درمانی یعنی صرفا حرف زدن و درددل کردن. روان درمانی فرایندی بسیار پیچیده از تحلیل افکار، احساسات و افکار و پیدا کردن روند‌های رفتاری متداول و تلاش برای رفع الگوهای رفتاری احساسی ناسازگار است که به تلاش زیاد درمانگر و مراجع نیاز دارد اما بیشتر افراد چون جرئت مواجهه با خود را ندارند، ترجیح می‌دهند با قرص خوردن خود را تخدیر کنند و به آرامشی شبیه مصرف موادمخدر دست یابند، در حالی که مصرف دارو بدون روان درمانی موثر نخواهد بود.

 توصیه‌های بی در و پیکر دنیای مجازی

موضوع دیگری که نباید از آن غفلت کرد، نقش دنیای مجازی است. یک فرد افسرده، اگر کلمه خودکشی یا مشتقات آن را به زبان انگلیسی در گوگل جست وجو کند،  اطلاعات اورژانس اجتماعی یا مشاوره پیشگیری از خودکشی را نشان می‌دهد اما اگر همین جست‌وجو به زبان فارسی انجام شود، اولین خروجی‌ها مقالاتی درباره چگونگی خودکشی است که متاسفانه در برخی سایت ها کار شده و هیچ اثری از راهنمایی و هشدار نیست بلکه بهترین روش خودکشی را آموزش می‌دهد! با این که سال‌هاست اورژانس اجتماعی به شماره ۱۲۳ در کشور فعال شده اما در بعضی مقالات یا پست‌هایی که درباره خودکشی است، هیچ هشدار یا راهنمایی برای معرفی اورژانس اجتماعی وجود ندارد. با امید به روزی که مشکلات سلامت روان به رسمیت شناخته شود و قبل از بروز فاجعه برای درمان آن‌ها اقدام کنیم.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

9 − 5 =

دکمه بازگشت به بالا
بستن