یادداشت روز

اردیبهشت ۱۴۰۱ با فیش‌های ۱۴۰۰ مستمری تامین اجتماعی!

کد خبر : 46324

روز‌های پر استرسی که همچنان ادامه دارد..

صبح مشهد– فیشِ اردیبهشتِ بازنشستگان تامین اجتماعی هم صادر شد و از ۲۰ ام هم مستمری‌ها واریز می‌شود. به همان اندازه سالِ پیش. سه ماه اظطراب و استرس، سه ماه وعده‌های امروز و فردای مسئولان دولتی و کانون‌های بازنشستگی، سه ماه گزاره‌هایی نادرست خبری، سه ماه رصد کردنِ خبرگزاری‌ها و روزنامه ها، سه ماه نگاهِ پر سئوالِ خانواده، سه ماه فرسایش روح و روان.

نویسنده: غلامرضا بنی اسدی

فیشِ اردیبهشتِ بازنشستگان تامین اجتماعی هم صادر شد و از ۲۰ ام هم مستمری ها واریز می شود. به همان اندازه سالِ پیش. سه ماه اظطراب و استرس، سه ماه وعده های امروز و فردای مسئولان دولتی و کانون های بازنشستگی، سه ماه گزاره هایی نادرست خبری، سه ماه رصد کردنِ خبرگزاری ها و روزنامه ها، سه ماه نگاهِ پر سئوالِ خانواده، سه ماه فرسایش روح و روان. درست از اسفند سال پیش که جلسات شورای عالی کار برگزار می شد برای حقوق کارگران که حقوق بازنشستگاه هم از روی ان نوشته می شود. تا همین امروز که سخت ترین سه ماه زندگی را تجربه می کنیم.

هر جلسه هیئت دولت که برگزار می شود خبر ها را می خوانیم و هیچ به علاوه یک دنیا اظطراب تا جلسه بعد روی سرمان آوار می شود. مانده ایم تا کی تصویب می شود که از جیبِ خودمان چقدر برداریم! ماکه از بودجه سهم نداریم. برای برداشت از سودِ سپرده ما هم دولت تصمیم می گیرد! در دوران اشتغال، کارگر بودیم و رابطه ای با دولت نداشتیم حالا که بازنشست شده ایم دولت برای ما تصمیم می گیرد. یک روز دست در جیب ما می کند و چند صدهزار میلیارد تومان برمی دارد. یک روز جیب ما را به روی دست خودمان می دوزد. یک روز هم می شود این روز های پر استرس.

خیلی این ایام به ماجرای خود و دوستم فکر می کنم. خواندنی است این قصه. شما هم بخوانید؛ نگرانش بودم. بیمه نبود. بارها گفتمش که به فکر فردا باش خودت را بیمه کن. بازنشستگی دارد، حقوق دارد، آرامش خاطر می آورد. می خندید و می گفت من به فکر فردا هستم نگران من نباش. بعد که من بازنشست شدم و اولین حقوقم را گرفتم، رفتم سراغش و گفتم ببین این فیش من! چقدر گفتم خودت را بیمه کن! او هم پیامک واریز یک مبلغ به حسابش را نشانم داد که چیزی از دو برابر حقوق من بیشتر بود. گفتم چیه این؟

گفت: اجاره مغازه است. پولی که تو به بیمه می دادی من برای این مغازه دادم. حالا این اجاره اش، آن هم خود مغازه. هرسال هم نه فقط اجاره اش بالاتر می رود، قیمت خودش هم کلی افزایش پیدا می کند. فردا هم که سرم را بگذارم زمین، می ماند برای بچه ها و آن ها را از جا بلند می کند. تو که بمیری چه؟ چیزی برای بچه هایت می ماند؟ جوابی نداشتم. دیدم او خیلی بیشتر از من به فکر فردا بوده است.

الان هم اجاره اش را می گیرد بدون این که منتظر رفع ویرگول اشتباهی و جلب نظر این و آن و تایید در هیئت مدیره و هیئت دولت باشد. بی انکه نیاز داشته باشد حق خود را گدایی کند یا برای گرفتن حقوق خود جلوی این سازمان یا آن نهاد تجمع کنند و یک نفر هم هین صحبت، کمرشان را بگیرد و بکشد پایین! حالا می بینم من ضرر کرده ام و فایده را او برده است.

منبع: سایت انتخاب

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

3 × یک =

دکمه بازگشت به بالا
بستن