در علم روان شناسی از روزمرگی به عنوان یک اختلال موسوم به «مرگ احساس» یاد میکنند اما چطور میتوان با آن مقابله کرد؟
نویسنده : منصوره نوری | مترجم ، منبع: littlethings.com
صبح مشهد– همه ما همیشه در زندگی به دنبال ایجاد تعادل بین کار و زندگی، علایق شخصی و … بودهایم اما همین تعادل اگر ایجاد نشود و ما هم بستری برای ایجاد تعادل نداشته باشیم، زندگی مان وارد مسیر روزمرگی میشود. در علم روان شناسی از روزمرگی به عنوان یک بیماری موسوم به «مرگ احساس» یاد میکنند. روزمرگی به معنای تکرار سلسلهای از کارهاست به طوری که از سر عادت یا رفع تکلیف و بدون هدف و انگیزه درونی باشد و از آن جایی که مبنا و اساس هرکاری هدفمندی آن است، فقدان این حلقه موجب بیمعنا شدن تمامیت کار میشود. در ادامه، میخواهیم درباره این اختلال و راهکارهای مدیریتش، نکاتی را به شما بگوییم.
روزمرگی، شبیه یک کارگاه نجاری است
فشار روانی حاصل از ابتلا به روزمرگی بهحدی است که از آن به عنوان نوعی مجازات روانی یاد میشود و نمونههای آن در ادبیات کلاسیک جهان هم ذکر شده است. ورود جریان زندگی به وادی روزمرگی، امری گام به گام است و نتایج آن هم به مرور خودنمایی میکند. هایدگر، فیلسوف آلمانی، مثالی دارد که در آن روزمرگی را به یک کارگاه نجاری تشبیه می کند و توضیح میدهد که انسان در این کارگاه مشغول ضربه زدن به میخی است بدون آنکه به محیط اطراف خود توجهی داشته باشد؛ حال اگر در این میان ناگهان دسته چکش بشکند، او به عمل و محیط خود آگاهی پیدا میکند و آن چه این آگاهی را به وجود میآورد، شکستن تار و پود ریتم زندگی است که اغلب خود انسانها بر اساس تعریف ثابتی که از زندگی دارند، این ریتم را به وجود میآورند.
عواملوعواقب ابتلا به این اختلال
یکی از عوامل اصلی روزمرگی، «سرخوردگی» است. فعالیت انسان در زمینهای که استعداد و تواناییاش را ندارد، موجب به وجود آمدن ناکامیها و در نتیجه سرخوردگی می شود و انگیزه فرد برای خلاق بودن و کشف و ساخت راههای جدید را از بین میبرد. اینها همگی باعث آن میشود که از چهارچوب امن و بدون فراز و نشیبی که در آن هست، بیرون نیاید و زندگی را در مسیر دایره تکرارها سپری کند. تکرار و روزمرگی توان ذهن برای لذت بردن از اتفاقهای کوچک را پایین می آورد و تجربه حس رضایت نیازمند دلایل بزرگ و پیچیده میشود. در نتیجه ذهن ما در صورت نیافتن این عوامل شادی، دچار سردرگمی و بیانگیزگی میشود و انرژی زیادی را از دست میدهد.
شکست روزمرگی در ۴ گام
اینکه شما در بند برنامههای ثابت روزمره باشید، آگاهی شما درباره خودتان و محیط را کاهش میدهد و شمارا تحت سیطره زندگی در میآورد. سوال این است که چطور میتوانیم افسار زندگی را به دست بگیریم؟
منابع انرژی را درون خودمان جستوجو کنیم
استعدادهای ما نیرویمحرکه اعمال ما هستند. با شناخت خود و استعدادهایمان قادر خواهیم بود به پرورش آنها بپردازیم و در زمینه ارتقای این تواناییها قدم برداریم. این همسویی عمل و استعداد موجب موفقیت و انگیزه ما برای ابداع و تلاش بیشتر میشود و نبوغ را به ظهور میرساند.
بر سلامت روانوجسممان تمرکز کنیم
انرژی و انگیزه برای به فعلیت رساندن اهداف، از یک جسم سالم نشئت میگیرد و بیماری و ضعف جسمانی نه تنها موجب افول اعتمادبهنفس میشود بلکه توان انجام کارها را هم پایین میآورد. همین که به بدنمان توجه کنیم و زبان ابراز دردش را متوجه شویم، میتوانیم برای تقویت و درمانش موثرتر عمل کنیم. تنفس آگاهانه، ورزش کردن، تغذیه مناسب و … می تواند با ایجاد حس مثبت و مفید بودن زمینه جسمی و روانی مناسب برای ایدهپردازی و تلاش را به ارمغان بیاورد.
به جزئیات زندگی توجه کنیم
شاید در نظر ما جزئیات دارای اثر کمی باشند اما واقعیت چیز دیگری است. جزئیات تعیین کننده کیفیت زندگی هستند. ایجاد تغییرات کوچک میتواند فضای زندگی را به نفع ما تغییر دهد. برای ایجاد تغییرات کمالگرا نباشیم چرا که آفت لذت خواهد بود. جابه جا کردن وسایل محل کار و زندگی، تغییر در مسیر رفت و آمد های هرروزهمان، استفاده از ظروف متنوع برای خوردن غذا، ایجاد فضای همصحبتی بیشتر با اطرافیانمان و … به طرز چشم گیری در ایجاد تنوع موثر است.
توازن برگ برنده ماست
اختصاص دادن ساعات زیادی از روز به کار کردن میتواند بر دیگر بخشهای زندگی آثارمخربی داشته باشد. ایجاد تعادل و توازن بین کار، خانواده، امور شخصی و تفریح شاه کلید دوری از روزمرگی است و نظم و برنامهریزی نکته مهم دست یابی به این هدف است. اگر آگاهی ما از اهمیت منحصر به فرد هر بخش در کلیت زندگی به میزان کافی باشد، هرگز بخشی را نادیده نمیگیریم. نیازی نیست برای ایجاد حس فرح و شادی همیشه به دنبال راههای سخت و دور از دسترس باشیم. تجربه بازیهای گروهی، بودن در طبیعت و نظایر آن میتواند منابع غنی از نیروی محرکه و انرژی مثبت باشد و شرایط را تغییر دهد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که در گام اول با شناخت خودمان و سپس با ایجاد توازن بین بخشهای مختلف و برنامهریزی برای آنها میتوانیم روح و تنمان را از بند روزمرگی رها کنیم.