با آن که ۳۰سال از زندگی مشترکمان می گذرد اما در طول این سال ها همسرم همواره درگیر تربیت سه فرزندم بود و به امور زندگی آن ها رسیدگی می کرد. بعد از آن هم با نوه هایم سرگرم شد به طوری که در این میان من به کلی فراموش شده بودم تا این که سال گذشته با زن جوانی آشنا شدم که …
به گزارش صبح مشهد، مرد ۵۲ساله ای که به دلیل ترس از انتشار فیلم های غیراخلاقی و فرار از اخاذی های یک زن جوان، دست به دامان قانون شده بود، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: ۲۲ساله بودم که مادرم به خواستگاری «فرزانه» رفت. او یکی از بستگان دور پدرم بود و من هیچ گونه شناختی از او نداشتم. با این حال پای سفره عقد نشستم و زندگی مشترکمان را شروع کردیم. در طول این سال ها همسرم درگیر خانه داری و رسیدگی به سه فرزندم بود به گونه ای که من همواره در حاشیه این زندگی قرار داشتم. وقتی فرزندانم سر و سامان گرفتند همسرم با نوه هایم سرگرم شد و توجهی به من نداشت. در این میان، من هم سکوت می کردم چراکه سرنوشت و آینده فرزندانم برایم اهمیت داشت.
خلاصه روزگار ما به همین ترتیب سپری می شد تا این که سال گذشته روزی به شرکت تولیدی یکی از دوستانم رفتم. آن جا با زن جوانی آشنا شدم که از اوضاع مالی خوبی برخوردار بود. آن زن که با یک خودروی شاسی بلند گران قیمت به شرکت دوستم تردد داشت، در یکی از مناطق مرفه نشین شهر زندگی می کرد اما وقتی به «پریسا» نزدیک شدم و باب گفت و گو با او را باز کردم، موضوع عجیبی را فهمیدم که چشمانم از تعجب گرد شد. پریسا که زنی مطلقه بود، اعتیاد شدیدی به مواد مخدر داشت. با این همه خیلی عجیب بود که او چگونه از این وضعیت اقتصادی برخوردار است. وقتی درباره اعتیادش از او پرسیدم، تنهایی و بی کسی را بهانه کرد و مدعی شد اگر تکیه گاهی در زندگی داشته باشد که از او حمایت کند، اعتیادش را ترک خواهد کرد!
با این حرف ها اگرچه دلم برایش سوخت اما در واقع زیبایی ظاهری آن زن مرا مجذوب کرده بود و به او علاقه مند شده بودم. به همین دلیل به صورت پنهانی او را به عقد موقت خودم در آوردم تا عاطفه و محبت را به گونه دیگری تجربه کنم. ابتدا احساس خوبی داشتم و تصور می کردم دوباره به دوران جوانی ام بازگشته ام. با خواهش و التماس، پریسا را در یکی از مراکز ترک اعتیاد بستری کردم اما او هیچ اراده ای برای ترک نداشت و همه تلاش های من بیهوده بود. مدتی بعد، از این روابط پنهانی و خیانت به همسرم خسته شدم و تصمیم به جدایی از پریسا گرفتم اما وقتی با مقدمه چینی های زیاد این موضوع را مطرح کردم ناگهان دنیا در برابر دیدگانم تیره و تار شد چرا که او عکس ها و فیلم هایی از روابط خصوصی مان برایم فرستاد و تهدیدم کرد که باید از نظر مالی او را تامین کنم. این ماجرا بسیار نگرانم کرد چرا که پریسا آن فیلم ها را به صورت پنهانی تهیه کرده بود و اگر همسرم آن ها را ببیند به یقین برای همیشه ترکم خواهد کرد و اگر عروس و دامادهایم ماجرا را بفهمند، رسوایی بزرگی به بار خواهد آمد.
ترس و وحشت سراسر وجودم را فرا گرفته بود و حالا بعد از ۳۰سال زندگی مشترک آبرویم را کف دستم گرفته بودم. از آن روز به بعد ارتباطم را با پریسا قطع کردم اما ماهی چند میلیون تومان به حسابش واریز می کردم تا آن فیلم های زننده لو نرود. با وجود این آرام و قرار نداشتم و زندگی برایم به جهنمی سوزان تبدیل شده بود. حتی تصور انتشار یکی از آن عکس ها هم مرا تا مرز سکته پیش می برد.
بالاخره از این وضعیت خسته شدم و از این که باید میلیون ها تومان از حق و حقوق خانواده ام را به پریسا می دادم، زجر می کشیدم و عذاب وجدان داشتم. تازه فهمیدم چرا پریسا با آن که به مواد مخدر صنعتی اعتیاد دارد، چنین مرفه زندگی می کند و …
در این شرایط بود که به ناچار تصمیم گرفتم برای رهایی از این وضعیت اسفبار دست به دامان قانون شوم و …
شایان ذکر است، با صدور دستوری ویژه از سوی سرگردعلی امارلو (رئیس کلانتری شفای مشهد) برای محرمانه ماندن ماجرای این مرد میان سال، بررسی های کارشناسی توسط مشاوران زبده کلانتری در این باره آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی