صبح مشهد– چند روز پیش از دوگانگی نظر و تصمییم برخی حضرات گفتیم، انگار خیلی به برخی ها بر خورده تا جایی که عنان قلم از کف داده و کف بر دهان آورده و چیز هایی گفتند که حکایت کوزه را نمایان کرد و تراوش آنچه در خود دارد. مشخص شد که همه چیز را با وجب خود و از طرفی که ایستاده اند حساب می کنند نه به استانداردی که برای همه یکسان باشد. نوع رفتارشان این قصه را به ذهن می آورد که زنی می گفت خدارو شکر، داماد خوبی دارم. دخترم هرچی بخواد براش می خره. دخترم تا ظهر می خوابه عصرشم میره گردش و خرید، شب دامادم غذا می خره میاره. ولی هرچی از داماد شانس آوردم از عروس خوب، بی نصیب بودم, زن نیست که!
تا لنگ ظهر می خوابه، نه زندگی می فهمه نه آشپزی می کنه. همش دنبال ولگردی و ولخرجیه. بیچاره پسرم شب میاد از شام خبری نیست، خودش یا باید بخره یا درست کنه. هیچی هم بهش نمیگه!!
تا قبل از ۲۸ خرداد که باید دولت مستقر کارها را پیش می برد، و اینان به دنبال رای بودند، صدایشان از همه بلند تر بود اما امروز که دولت دار شده اند، با چرخش ۱۸۰ درجه ای، مردم یاری از یاد برده و همسان سازی حقوق بازنشستگان را از کفر ابلیس بدتر می خوانند. عینک کارشناسی زده و کلمات را –مثلا- تخصصی به کار می گیرند تا لایحه دولت را از دور خارج کنند اما فکر نمی کنند که اگر رسیدن حقوق باز نشسته به ۹۰ در صد شاغل تورم زا باشد، حقوق شاغلان به طریق اولی تورم آفرین است. اگر حقوق باز نشسته باعث _مثلا_ کاهش ارزش پول ملی می شود، حقوق شاغلان ۱۰ درصد بیشتر باعث کاهش می شود. چطور این همه نسبت به همسان سازی حقوق حساسیت دارند اما نسبت به اصل آن دو انگشت که نه، پنج انگشت در گوش خود فرو می کنند و نه با پلک که با آستین و پلک، توامان چشم خود را می پوشانند. اگر کمی انصاف داشتند چنین رفتار نمی کردند. اگر صداقت داشتند همه چیز را بعد انتخابات جور دیگر نمی دیدند اما انگار با واقعیت و حقیقت هم با استاندارد های دوگانه مواجهه می کنند و حکایت همان زن است و دختر و عروسش….