محمد تقی، جوانی سر به زیر، متین و با خدا بود و پدر و مادرش را از جان و دل دوست داشت و به دیگران توصیه اش این بود به پدر و مادر خود احترام بگذارید و دست شان را ببوسید.
نویسنده: غلامرضا تدینی راد
صبح مشهد– نرگس خانم با خوشحالی منتظر پسر رعنایش بود. محمد تقی، وقت رفتن به جبهه قول داد شب اول ماه مبارک رمضان برمی گردد تا سحری را با پدر و مادرش بخورد و روزه بگیرند.
نرگس خانم با شوق و اشتیاق چشم انتظار پسر بود و در تدارک غذایی که محمد تقی اش دوست داشت.
مادر دلتنگ آرام قرار نداشت. با هر صدایی که می شنید بلند می شد و می گفت:
محمد تقی اومد.
چند روزی به پیشواز ماه رمضان مانده، اذان ظهر نرگس خانم به همسرش گفت:
حاج محمدعلی، حالا کو تا محمدتقی بتونه از جبهه خودش رو برسونه. فکر نکنم بتونه بیاد.
او با گفتن این جمله، آماده وضو شد و پدر هم که حسابی دلتنگ پسر بود در حالی که لبخندی بر چهره داشت گفت:
این چه حرفیه، تا حالا از محمدتقی بدقولی دیدی؟
حرف پدر تمام نشده بود که زنگ خانه به صدا درآمد. حاج محمدعلی و همسرش با عجله به طرف حیاط دویدند. در را گشودند. یک ماشین پیکان آبی آسمانی ایستاده بود و چند نفر هم پشت در بودند.
خودشان را معرفی کردند. حاج محمدعلی یکی از آن ها را می شناخت .
از بچه های کمیته انقلاب اسلامی بود. با سلام و احوالپرسی یاالله گفتند و وارد خانه پیرمرد شدند.
نرگس خانم که همیشه سماور خانه اش روشن بود، سینی چای را آورد و از میهمان هایش پذیرایی کرد و با خوشحالی گفت:
قراره محمدتقی مون بیاد.
با گفتن این جمله کار میهمان ها خیلی سخت شد. آن ها چگونه می توانستند بگویند محمدتقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر و سینه اش به شهادت رسیده و امروز پیکرش را آورده اند.
یکی از میهمان ها موهای جوگندمی اش را مرتب کرد، دستی به پیشانی اش کشید و گفت:
مادر جان، آقا محمدتقی امروز میان، یعنی اومدن و … .
بغض گلویش را می فشرد؛ از دوست و همرزمش حرف می زد؛ نفس عمیقی کشید و به پدر و مادر پیر تبریک و تسلیت گفت.
قطرات زلال اشک آسمان صورت این پدر و مادر پیر و میهمان ها را سیراب کرد و …
پیکر مطهر شهید محمدتقی فرجی، که از کمیته انقلاب اسلامی شهرستان ورامین به جبهه های حق علیه باطل اعزام شده بود به زادگاهش انتقال یافت و نرگس خانم با شهامت و صلابت و زبان به مهر روزه، پاره تنش را تا بهشت شهیدان بدرقه و امانت با ارزش خدایش را نثار انقلاب اسلامی و مردم کشور و امنیت و اقتدار این مرز و بوم کرد.
حاج محمدعلی، پدر شهید که از اعضای فعال قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ ورامین بود چندی پس از شهادت پسر دچار بیماری شد و با دلتنگی بسیار برای محمدتقی و البته این توصیه به اطرافیان که “شهادت، راه خداست و نصیب هرکسی نمی شود” جان به جان آفرین تسلیم کرد و به دیدار فرزندش شتافت تا مورد شفاعت این لاله سرخ قرار گیرد.
شهید محمدتقی فرجی، پسردایی بزرگ ما بود که برای خانواده، اطرافیان و فامیل و حتی همسایگان و دوستان و همشهریان احترام و محبت زیادی می گذاشت.
در سنین نوجوانی یک روز هم کلام این شهید عظیم الشان بودم. افتخاری بود برایم و خاطره ای که هیچ وقت از ذهن پاک نمی شود.
می گفت:
” همیشه سعی کن درست حرف بزنی، درست زندگی کنی و خوب ببینی چون از همین الان باید مراقب باشی و بدانی بار کج به منزل نمی رسد و اگر هم برسد به مراد دل نمی رسد. شهید عزیز توصیه دیگرش این بود: عزیزم، به پدر و مادرت احترام بگذار و دست شان را همیشه ببوس”.
در آستانه ولادت بی بی ۲ عالم حضرت فاطمه زهرا(س) و روز زن و بزرگداشت مقام مادر و همچنین دهه مبارک فجر یاد و خاطر این شهید راه مقدس انقلاب اسلامی را گرامی می داریم و از او ملتمس دعا می شویم که کمک مان کند درست زندگی کنیم و به پدر و مادر خود احترام بگذاریم.
امیدواریم به لطف و عنایت حضرت زهرا(س) توفیق یابیم راه و پیام این شهید عزیز و همه شهدای این مرز و بوم و امام شهداء و مکتب سید شهدا، حاج قاسم سلیمانی عزیز را درک کنیم و رهرو ثابت قدم شان باشیم.
شهید” محمدتقی فرجی” روز سیزدهم اردیبهشت ۱۳۶۵، در منطقه فاو عراق به فیض عظیم شهادت نائل و در گلزار شهدای “شهرستان ورامین” به خاک سپرده شد.