روزی که آن پاکت نامه مشکوک را از کنار در حیاط برداشتم دلشوره عجیبی سراسر وجودم را فراگرفت انگار قرار بود همه زندگی ام متلاشی شود. فرد ناشناسی پاکت نامه را از زیر در حیاط به داخل منزل ما انداخته بود، با نگرانی و اضطراب عجیبی برگه های داخل پاکت را بیرون کشیدم. آن برگه ها حکم محکومیت همسرم و ثبت واقعه ازدواج و پرداخت نفقه بود. دستانم می لرزید فکر می کردم اشتباه شده است اما همه مشخصات مربوط به همسرم بود و …
به گزارش صبح مشهد به نقل از رکنا دختر ۱۹ ساله درحالی که رای طلاق را تنها راه نجات خود از ماجرای فریب در ازدواج می دانست هنگام خروج از محضر ثبت ازدواج و طلاق به تشریح ماجرای ازدواجش پرداخت و گفت: حدود یک سال قبل پسرخاله پدرم مرا برای پسرش خواستگاری کرد. آن ها در یکی از شهرهای دور خراسان رضوی زندگی می کردند و ما رفت و آمدی با یکدیگر نداشتیم.
پدرم با آن که از پنج سال قبل پسر خاله اش را ندیده بود اما به دلیل ارتباط فامیلی احترام خاصی برای آن ها قائل بود به همین علت وقتی مادرم موضوع تحقیق درباره خواستگارم را پیش کشید اخم های پدرم در هم رفت و گفت حالا زمانه طوری شده که باید درباره فرزند پسر خاله ام تحقیق کنم؟! با این جمله پدر، همه سکوت کردند و خیلی زود مراسم عقدکنان ما برگزار شد. همسرم با خودروی پرایدی که پدرش خریده بود از روستای محل سکونت شان تا شهر مسافرکشی می کرد البته قبل از آن که صیغه عقد ما به صورت رسمی ثبت شود، همسرم برای آزمایش های قبل از ازدواج به مشهد آمد اما آن روز احساس می کردم اتفاق بدی رخ داده است چرا که نه تنها همسرم بلکه خانواده او نیز اضطراب عجیبی داشتند. وقتی پدرم جویای موضوع شد به او گفتند؛ نتیجه آزمایش اعتیاد مشکوک است چرا که داماد ندانسته داروهای کدئین دار مصرف کرده است و باید سه روز دیگر این آزمایش تکرار شود. اگرچه هیچ کس این موضوع را جدی نگرفت اما همسرم اصرار داشت برای ثبت ازدواج به شهرستان آن ها برویم تا کارها با روابطی که دارند زودتر انجام شود. این گونه بود که روز بعد همسرم نتیجه یک آزمایش را به محضر ثبت ازدواج برد و ما به طور رسمی با یکدیگر ازدواج کردیم.
فرزند ۵ سالهام رابطه زناشویی من و مادرش را دیده است، چه کار کنم؟!
با آن که از آن روز به بعد دیگر خانواده جلال را ندیدم اما احساس می کردم زندگی شیرینی خواهم داشت چرا که جلال همواره در کنار من بود و کمتر به شهرستان می رفت. اما این روزهای خوش زمانی رنگ سیاهی به خود گرفت که من درباره محتویات نامه ای که از داخل حیاط برداشته بودم از جلال سوال کردم ولی او همه آن ها را یک توطئه دانست و گفت زنی که قصد ازدواج با او را داشته برایش پاپوش درست کرده است! نمی توانستم از کنار این موضوع به راحتی بگذرم بالاخره مدتی بعد آن زن را پیدا کردم. او گفت از همسرم طلاق گرفته بودم که حدود دو سال قبل به طور غیررسمی با جلال ازدواج کردم اما وقتی جلال در جریان بارداری ام قرار گرفت مرا رها کرد و به مکان نامعلومی رفت. من هم برای حفظ آبروی خودم به قانون پناه بردم و اومحکوم به ثبت واقعه ازدواج شد. آن زمان بود که فهمیدم جلال با تو ازدواج کرده و … بعد از آن نیز متوجه شدم او نه تنها همسر و فرزند دارد بلکه به مواد مخدر نیز آلوده است. اما کاش …
ماجرای واقعی براساس یک پرونده قضایی
تحقیق نکردن عاقبتش همینه