رفت و آمد بی حساب و کتاب من با زن همسایه کار دستم داد و برای زندگی ام مشکل به وجود آورد. هنوز هم باورم نمی شود کسی که ادعای دوستی و صمیمیت داشت این چنین کاسه محبت هایم را وارونه کند و زندگی ام را به بازی بگیرد.
به گزارش صبح مشهد به نقل از شهدای انقلاب زن جوان در دایره اجتماعی کلانتری شهید نواب صفوی مشهد افزود: شوهرم کارمند ساده ای است و ما به دلیل شرایط شغلی او یک سال قبل، از شهرستان به مشهد منتقل شدیم. اما من طاقت دوری از خانواده ام را نداشتم و غم غربت آزارم می داد. پس از گذشت ۲ ماه با یکی از همسایه ها آشنا شدم. او از شوهرش طلاق گرفته بود و به تنهایی زندگی می کرد. ما در مدت کوتاهی به هم انس گرفتیم و مونس و همدم یکدیگر شدیم. متاسفانه من بدون آن که در مورد این زن تحقیقاتی انجام بدهم او را به خانه ام راه دادم و محرم اسرار هم شدیم.چند ماه گذشت و با پیدا کردن این دوست جدید دیگر احساس تنهایی نمی کردم ولی غافل از آن بودم که زن همسایه با نقاب دوستی چه کلاه بزرگی سرم گذاشته است. من از روزی چهره واقعی این زن حیله گر را شناختم که او گوشی تلفن همراهش را توی خانه ما جا گذاشته بود وناگهان پیامکی برایش رسید. با به صدا درآمدن زنگ هشدار، گوشی را برداشتم که به خانه اش ببرم اما از سر فضولی پیامک را خواندم که با تعجب متوجه شدم شوهرم برایش پیام فرستاده است و آن ها ساعت ۴ بعدازظهر با هم قرار ملاقات گذاشته اند.با دیدن این پیامک سرم درد گرفت و دلم سیاه شد. من پیامک را پاک کردم و بدون آن که موضوع را به روی زن همسایه بیاورم گوشی را تحویلش دادم. مثل این که همسرم پیامک دیگری برای زن همسایه ارسال کرده بود چون او طبق قرار و مدار مخفیانه شان، ساعت ۴ بعدازظهر این زن را سوار خودرو کرد و با هم رفتند.
زن جوان اشک هایش را پاک کرد و افزود: من با تاکسی آن ها را تعقیب کردم و صحنه ای دیدم که داشتم شاخ در می آوردم چون پس از طی مسافتی شوهرم ۲ زن بدحجاب دیگر را هم سوار خودرو کرد و آن ها آن قدر با سرعت به حرکت خود ادامه دادند که نتوانستیم تعقیب شان کنیم.با ناراحتی و اشک و اندوه به خانه برگشتم. ساعت۱۰ شب بود که شوهرم برگشت. وقتی از او توضیح خواستم چرا زن همسایه و ۲ زن دیگر را سوار خودرو کرده ای؟ مرا به باد کتک گرفت و تهدیدم کرد که اگر در این باره چیزی به کسی بگویی تو را می کشم. متاسفانه شوهرم از طریق زن همسایه با ۲ زن خیابانی آشنا شده است و…!در این وضعیت نگران سلامتی و آینده ام هستم و آمده ام تا مرا راهنمایی کنید؛ اگرچه اعتراف می کنم خودم مقصرم چون پای کسی را به خانه ام باز کردم که شناختی از او نداشتم. در پایان می خواهم به تمام زوج های جوان بگویم مراقب باشید و هرکس را به حریم خانه و خانواده خود راه ندهید،چون به راستی هر کسی لایق دوستی و همنشینی نیست.