اخبار مهم

دام سیاه مرد ۴۵ ساله دروغگو برای دختر ۱۶ ساله/اگر به خواسته هایش تن ندهم تصاویرم را به پدرم نشان می دهد

کد خبر : 34759

از این که تصمیم گرفتم ماجرای دوستی در فضای مجازی و اخاذی های آن مرد حیله گر را برای پدر و مادرم بازگو کنم احساس آرامش و سبکی می کنم چرا که …

به گزارش صبح مشهد به نقل از شهدای ایران دختر ۱۶ ساله ای که به همراه پدر و مادرش، برای اعلام شکایت از عامل اخاذی در شبکه های اجتماعی وارد اتاق مشاوره شده بود به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی جنوبی مشهد گفت: پدر و مادرم با یکدیگر تفاهم اخلاقی نداشتند و بر سر هر موضوع بی اهمیتی با یکدیگر مشاجره می کردند و من با دیدن این وضعیت خیلی رنج می کشیدم و احساس تنهایی می کردم چرا که پس از هر دعوا و مشاجره پدرم با حالت قهر منزل را ترک می کرد و مادرم نیز به تنهایی خود پناه می برد و دقایقی را گریه می کرد. در همین روزها بود که من با تشویق یکی از همکلاسی هایم وارد شبکه های اجتماعی شدم تا با افراد مختلف رابطه داشته باشم و تنهایی ام را با اشتراک گذاری موضوعات مختلف در گروه های اجتماعی پر کنم . در شبکه اجتماعی تلگرام افراد جدیدی را می دیدم که برایم جذاب بودند. در این میان مطالب خواندنی جوان ۲۴ ساله ای که خود را فروشنده کالا معرفی می کرد توجهم را به خود جلب کرده بود. «امیرحسین» که تصویر زیبایی از خودش در تلگرام گذاشته بود مرا شیفته خودش کرد این گونه بود که آشنایی من و «امیرحسین» شکل گرفت او خیلی مهربان بود و مدام از زیبایی من تعریف و تمجید می کرد من هم که از شنیدن سخنان او احساس غرور می کردم عکس ها و تصاویر بدون حجاب و زننده ام را برایش می فرستادم تا او بیشتر به زیبایی های ظاهری من توجه کند. ۸ ماه از آشنایی ما گذشته بود که روزی امیرحسین تقاضای ملاقات حضوری کرد. آن روز به درخواست او پاسخ مثبت دادم اما نگرانی در وجودم موج می زد چرا که برای اولین بار با جوان غریبه ای در پارک قرار گذاشته بودم.

زودتر از ساعت قرار روی نیمکت داخل پارک نشستم و منتظر جوانی زیبا با قامتی کشیده و هیبتی جذاب بودم. در افکار خودم جملات زیبایی را آماده می کردم تا هنگام روبه رو شدن با امیرحسین دست و پایم را گم نکنم چند دقیقه بعد مردی حدود ۴۵ ساله با موهای جوگندمی کنارم نشست و نامم را صدا زد و من در حالی که ترسیده بودم با چشمانی متعجب به او می نگریستم. خشکم زده بود که خودش را معرفی کرد در یک لحظه تصمیم به فرار گرفتم، اما او گوشه مانتوام را گرفت و گفت: بنشین! همانطور که با چشمان وحشت زده نگاهش می کردم همه عکس ها و تصاویر زشتی را که برایش فرستاده بودم نشانم داد و گفت: اگر به خواسته هایش تن ندهم این تصاویر را به پدرم نشان می دهد و سپس از من خواست به منزلش بروم تا کارهای دستی و هنری اش را ببینم ولی با ترس گفتم یک روز دیگر می آیم چرا که الان پدرم منتظرم است و از آنجا فرار کردم و دیگر به پیامک هایش پاسخ ندادم، اما او مدام مرا تهدید می کرد تا این که تصمیم گرفتم همه ماجرا را برای پدر و مادرم بازگو کنم و اکنون …
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

‫۹ نظرها

  1. بهترین کار رو کرد که به خانواده خودش گفت. وخیلی خوبه پلیس فتا زود پیگیر ماجرا میشن. از همین جا بهشون خدا قوت میگم.

  2. بهترین کار رو انجام داده ولی این والدین هستند که با راهنمایی درست فرزندان نگذارند در زندگی بچه ها خلا عاطفی به وجود بیاد که بخوان این جوری جبران کنند هم خود وهم خانواده را درگیر مساعل خود کنند.

  3. ۹۹/۹۹% دخترها زود گول میخورند و خوش باورند.ای کاش پدر و مادرها با فرزندانشان دوست باشند وهشدارهای جدی را بدهند.

  4. آفرین بر شما دختر جوان عاقل و دانا که اشتباه اول خود را به اشتباه بزرگتری نرساندی و انشالله خانواده شما متوجه خطایشان بشوند و کانون گرمی را با کمک دکتر برای شما فراهم کنند و امیدوارم قانون وجود داشته باشد و چنان این مرد پست فترت را مجازات کنند که تا زنده است فراموش نکند

  5. حالا اگ ی پسر جوون و خوش تیپ بود، چی میشد.. کاش خانواده ها بیشتر توجه کنند

  6. مشکل اصلی برمیگرده به خانواده ها ..توخانواده ی که آرامش نباشه بچه هامجبورن بیرون ازخونه دنبال ارامش باشن

  7. بنظرم کارت عالی بود دختر خانم خداروشکر که دلت نلرزید و عفت خودت رو زیر پا نگذاشتی احسنت بر تو آفرین با این کار ثابت کردی دختران این مملکت هوس باز نیستند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

20 − یازده =

دکمه بازگشت به بالا
بستن