اخبار مهم

فریب دختر دانشجو روستایی به دست استاد دانشگاه/او بعد از رابطه با من با دختر دیگری ازدواج کرد!

کد خبر : 34716

دیگر روی بازگشت به زادگاهم را ندارم. چگونه می توانم به چشمان عاشق و دستان پینه بسته پدر کشاورزم نگاه کنم که برای رسیدن من به مدارج علمی بالا و همچنین سعادت و خوشبختی ام در مزرعه کار می کرد و پولی را که عرق ریزان به دست می آورد برای من می فرستاد تا من اجاره منزل را بدهم و یا آن را خرج تحصیل کنم. اکنون که آرزوهای پدرم را نابود کرده ام وخودم نیز نه تنها مورد سوء استفاده قرار گرفته ام بلکه دیگر در منجلابی از فساد غرق شده ام چگونه می توانم…
به گزارش صبح مشهد به نقل از شهدای ایران دختر ۲۴ ساله که دیگر نمی توانست بغض در گلو مانده اش را پنهان کند به مشاور پلیس فتای خراسان رضوی گفت: روزی که در یکی از رشته های زیرمجموعه پزشکی قبول شدم ولوله‌ای در خانواده ام به راه افتاد. آن روز وقتی پدرم از مزرعه به منزل بازگشت هنوز بیلش را به دیوار حیاط تکیه نداده بود که مادرم با زبان ترکی به او گفت، مژده بده که دخترمان در یکی از دانشگاه های مشهد قبول شده است. آن لحظه شیرین ترین زمان عمرم را می گذراندم چرا که پدرم با دستان پینه بسته اش مرا در آغوش گرفت و گفت دخترم در شهر غریب نماز و روزه ات را فراموش نکن. این گونه بود که وسایل شخصی ام را جمع کردم و راهی مشهد شدم. سال اول را در خوابگاه دانشجویی بودم و تنها به گذراندن واحدهای درسی می اندیشیدم. اما در سال دوم تحصیل متوجه نگاه های صمیمانه یکی از اساتیدی شدم که به صورت پاره وقت تدریس می کرد. وقتی فهمیدم او مجرد است دیگر سعی می کردم واحد درسی ام را با او انتخاب کنم. وقتی روابطم با آن مدرس دانشگاه نزدیک تر شد اتاقی را به همراه یکی از دوستانم اجاره کردم و از خوابگاه بیرون آمدم. این در حالی بود که روابط من و عادل هر روز بیشتر و خصوصی تر می شد و او فیلم هایی از روابط مان تهیه می کرد.

در این مدت پدر و مادرم را مجبور می کردم به خواستگارانم پاسخ منفی بدهند و این گونه بسیاری از خواستگاران خوب و با ایمان را در حالی رد کردم که خودم آخرین نصیحت پدرم را فراموش کرده بودم و دیگر از اعتقادات مذهبی ام خبری نبود. وقتی مدت تحصیلم به پایان رسید به دروغ عنوان کردم که در کارشناسی ارشد قبول شده ام تا بیشتر بتوانم در کنار عادل باشم اما در همین روزها بود که شنیدم عادل با دختر دیگری ازدواج کرده است.

مات و مبهوت مانده بودم وقتی به او اعتراض کردم گفت، من قولی برای ازدواج نداده بودم در صورتی که اصرار کنی فیلم هایت را منتشر می کنم! به خاطر انتقام از عادل و لجبازی با او دیگر رفاقت و دوستی های خیابانی برایم به یک عادت تبدیل شد تا این که تصمیم گرفتم از پلیس کمک بخواهم وقتی عادل دستگیر شد، پلیس فیلم های مرا در رایانه اش کشف کرد اما اکنون نمی دانم در شرایطی که مورد سوء استفاده قرار گرفته ام و در منجلاب فساد دست و پا می زنم چگونه می توانم به زادگاهم برگردم و…

ماجرای واقعی با همکاری پلیس فتای خراسان رضوی
منبع: سایت خبری شهدای ایران

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

‫۲۰ نظرها

  1. یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است
    این آموزه زیبا از زبان حبیب خدا حضرت محمد مصطفی ص یک مهارت برای چگونه زیستن است
    تفکر ، مشکل ترین و در عین حال کارآمدترین مسئله زندگی فردی و اجتماعی است
    دقت در روابط ، مدیریت احساسات ، مدیریت غرایز و اندیشیدن در عاقبت تصمیم ها با چاشنی توکل به خدا می تواند ورق موفقیت را در زندگی به همگان به نمایش بگذارد و این سرافکندگی را تبدیل به سرافرازی کند
    هر چند دیر نشده و با یک تصمیم جدی و تنبیه فرد خاطی مشکلات موجود در گذر زمان به فراموشی سپرده خواهد شد

  2. اول‌از‌اینکه‌ارتباط نامشزوع‌را‌خودت‌ایجاد‌کردی‌پس‌خودت‌مقصری‌اگر‌خودت‌زمینه‌را‌فراهم‌نمی‌کردی‌‌این‌اتفاق‌نمی‌افتاد..وقتی‌ برخی دختران‌ قصد‌فریب‌دیگران‌را دارند‌خوب‌امکان‌فریب‌خوردنشان‌هم‌هست
    تو‌چرا‌بدون‌محرم‌شدن‌به‌خانه‌ی.مرد‌مجرد‌می‌رفتی؟

  3. همین هست وقتی دخترازروستامیره شهروپدرش کشاورزهست.من نمیدونم بعضی روستای هاچی فکر میکنن بچه اشون میفرستن دانشگاه بابذارهمون روستابمونه وکاردامداری کنه

    1. دخترای شهری مریم مقدسن دیگه این روستاییان که درد سر درست میکنن

    2. برو با این نظر احمقانت،،، شما پسرا حقتون با همون برخی دخترای شهری ک فقط ازتون،،،دخترای روستای ساده و معصوم هستن

  4. همه چی بستگی به جنبه دخترو ارزشی که برای خودش قائل میشه بستگی داره من واقعا نمیفهم چطور با دوتا لبخندازطرف استادهیزبه اون جلب میشن واقعا تاسف داره

    1. واقعا درسته ولی نمیدونم چرا بلا نسبت،برخی کثیف شدن یعنی ارزش داره با امیدو احساسات یک دختر بازی کنه اگه طرف قول ازدواج نمیداد اون عمرا باهاش راحت نمیشد چون اگه دختر اون کاره بود نمیرفت آبروی خودوخانوادشو ببره..

  5. از من ب همه اون کسایی ک دخترک روستایی رو سرزنش میکنند نصیحت: اولاً از قدیم گفتن منع تُوی آستینه! یعنی اگر هر کسی رو منع و سرزنش کنی حتی بخاطر بدترین گناه خدا کاری میکنه ک تو ده ها مرتبه بدتر از کار اونو انجام بدی من اینو با چشم خودم دیدم! دوماً هیچ دختری مادرزاد بدکاره نیست و همه دخترا دوست دارن خوشبخت بشن و ب امید اون ب این پیشنهادها جواب مثبت میدن! سوماً بر فرض ک اصلا وعده ازدواجم داده نشده اون مردک باید اونقدر وجدان و مردانگی داشت ک زنی ک دست خورده خودش بود رو میگرفت نه دست خورده دیگرانو! چهارماً دنیا دار مکافاته و مطمئن باشید تاوان سختی را خواهد داد کسی ک معصومیت دختری رو ازش بگیره!

  6. مطلب واقعا تکان دهنده ای بود… ای کاش همه بخونند و درس بگیرند

  7. سلام دوستان طوبی لم شغله عیبه آن عیوب الناس خوشا به حال کسی که پرداختن به عیب هایش او را از پرداختن به عیب های دیگران باز می دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

چهارده − نه =

دکمه بازگشت به بالا
بستن