اخبار مهم

ماجرای ازدواج موقت مرد متاهل مشهدی با زن خیابانی و معتاد/رحیمه باردار شده است

کد خبر : 33442

چند بار عرق های پیشانی ام را پاک کردم، صورتم سرخ شده بود، خجالت می کشیدم به زن همسایه بگویم دوباره برای قرض گرفتن کفش هایش آمده ام!

به گزارش صبح مشهد به نقل از جام نیوز، چند بار عرق های پیشانی ام را پاک کردم، صورتم سرخ شده بود، خجالت می کشیدم به زن همسایه بگویم دوباره برای قرض گرفتن کفش هایش آمده ام! با شرمندگی سرم را پایین انداختم و در حالی که به کفش های پاره‌ام می نگریستم به زن همسایه گفتم امروز قصد نداری جایی بروی؟ او که متوجه منظورم شده بود بلافاصله کفش هایش را به من داد، من هم با بغضی در گلو به سوی دادگاه حرکت کردم. دیگر پناهگاهی جز قانون برایم باقی نمانده بود، صدای «کریم» هنوز در گوشم می پیچید: «هیچ غلطی نمی توانی بکنی! من خودم قانون هستم و …».
زن جوان در حالی که بیان می کرد همسرم آن قدر مشت بر سرم کوبیده است که نمی توانم به راحتی سرم را به سویی بچرخانم به کارشناس اجتماعی کلانتری پنج تن مشهد گفت: ۱۷ سال قبل با دنیایی از آرزوهای ریز و درشت پا به خانه «کریم» گذاشتم.

زندگی عاشقانه ما با تولد پریسا و پوریا اوج گرفت. عنایت های خداوند چون باران رحمت در زندگی ما می بارید به طوری که خیلی زود صاحب منزل نقلی، خودرو و مغازه کوچکی شدیم. کسب و کار کریم در کارگاه هر روز رونق می گرفت تا این که همسرم به واسطه ارتباط با دوستان ناباب در گرداب مواد افیونی گرفتار شد.
می دانستم زندگی ام در سراشیبی سقوط می افتد اما کاری از دستم ساخته نبود تا این که مدتی بعد کریم هراسان وارد منزل شد و گفت: با زنی به نام «رحیمه» معامله کرده ام و او حکم جلب مرا گرفته است. اگر رضایت ندهی با او ازدواج کنم حکم اعدام مرا صادر می کنند، در حالی که رضایت تو فقط یک ماه اعتبار دارد پس از آن خود به خود باطل خواهد شد! من که با قانون آشنایی نداشتم و از سویی نگران همسرم بودم بدون تفکر و مشورت به دادگاه رفتم و رضایت دادم اما خیلی زود فهمیدم که همه آن حرف ها دروغ بوده و کریم قصد ازدواج مجدد داشته است.
اگرچه دلم شکست و چشمانم اشکبار شد اما به خاطر فرزندانم زندگی ام را با زن دیگری تقسیم کردم. طولی نکشید که اوضاع مالی کریم به هم ریخت و هرچه داشتیم را از دست دادیم. دیگر مجبور بودم برای سیر کردن شکم فرزندانم صبح و ظهر عرق ریزان به خانه پدرم بروم .اگرچه پدر و مادرم تحت پوشش کمیته امداد بودند اما باز هم با رویی گشاده از فرزندانم پذیرایی می کردند.

از سوی دیگر کریم از «رحیمه» صاحب فرزند شد و دوباره باردار شد، آن ها را به منزل ۴۰ متری ما آورد. این در حالی بود که «رحیمه» نیز به مواد مخدر اعتیاد و هنگام خماری رفتار نادرستی با فرزندانم داشت. او با کریم مدام در حال مصرف بودند وقتی اعتراض می کردم، کریم مرا به باد کتک می گرفت و می گفت: «از قدیم گفته‌اند زنی که از شوهرش اطاعت نکند باید کتک بخورد» به خاطر کتک های او سردردهای شدیدی گرفتم.

به ناچار نزد پدرم رفتم اما فرزندانم در عذاب بودند چرا که کریم و رحیمه آن ها را اذیت می کردند. دیگر چاره ای جز شکایت نداشتم تا این که قانون فرزندانم را به من بازگرداند و همسرم را به پرداخت دیه محکوم کرد و همسرم مجبور شد منزلی برای من و فرزندانم اجاره کند. امروز هم آمده ام تا از راهنمایی های شما «مشاور و مددکار کلانتری» قدردانی کنم. زن جوان ادامه داد: به خاطر فرزندانم از گرفتن دیه صرف نظر کردم تا فرصت دوباره ای به همسرم داده باشم. با آن که هنوز کفشی ندارم و از زن همسایه خجالت می کشم اما آموختم که گاهی برای رسیدن به حقت باید محکم گام برداری حتی اگر کفشی به پا نداشته باشی…

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

یازده − پنج =

دکمه بازگشت به بالا
بستن