اخبار مهم

زن بیرحم با وجود داشتن ۲ بچه به سراغ عشق دوران نوجوانی رفت /جلال از مشهد رفت

کد خبر : 31343

اوایل ازدواج، همسرم به خاطر رفتارهای سرد من بهانه گیری می کرد، اما وقتی تغییری در رفتارهای من ایجاد نشد، او هم دیگر کاری به کارم نداشت و چیزی برایش مهم نبود.

زن روان شناس که با خیانت به شوهرش در ایستگاه طلاق فریب مرد مورد علاقه اش را خورده بود باردار و تنها بخاطر چک های میلیاردی بازداشت شد. این زن ۳۴ ساله می گوید: فریب مردی را خورده و همه زندگی اش را باخته است. مرجان در کلانتری طبرسی جنوبی مشهد به تیم تحقیق گفت:از دوران کودکی شاهد مشاجرات و بگومگوهای پدر و مادرم بودم وقتی ازدواج کردم زندگی ای عادی داشتم شوهرم مرد بدی نبود فقط نسبت به عواطف و احساساتم توجه چندانی نشان نمی داد. وی افزود:این موضوع عذابم می داد ،من پس از چندسال با وجود دو فرزند، یک روز به طور اتفاقی با پسر یکی از آشنایان قدیمی رو برو شدم. او همسرش را طلاق داده بود و برخورد صمیمانه ای با من داشت. متاسفانه ارتباط من و آن مرد از طریق فضای مجازی در گوشی تلفن همراه بسیار عمیق شد. زن جوان ادامه داد: با لورفتن موضوع رابطه من و مرد جوان، کارها خراب شد.

شوهرم مرا طلاق داد و من هم با رها کردن فرزندانم دل به این خوش کرده بودم که با جلال ازدواج می کنم و زندگی خوبی داشته باشم. مرجان آهی کشید و گفت:مدتی گذشت. ارتباطم با جلال بعد از طلاق بیشتر شده بود. او مرا با وعده عقد رسمی در اولین فرصت به عقد موقت خود در آورد . پس از آن جلال طبق نقشه ای که داشت و من از آن بی خبر بودم همه چک ها و کارهای حقوقی اش را به نام من انتقال داد و وانمود کرد شاید همسر سابقش بیاید و در مورد اموالش که البته چیزی هم نداشت ادعایی بکند. زن جوان اشک هایش را پاک کرد و افزود:من ساده لوح نمی دانستم چه نقشه ای برایم کشیده است. او پس از این که چک های بلامحل مرا دربازار خرج کرد ، متواری شد. چند هفته ای از او بی خبر بودم تا این که فهمیدم باردار هستم و بعد هم سرو کله طلبکارها پیدا شد. در این ماجرا من ماندم با یک میلیارد ریال چک های بلا محلی که طلبکارها تا الان به من مراجعه کرده اند. جستجوهای پلیسی برای دستگیری مرد شیاد رییس پلیس مشهد در این باره به رکنا گفت:با اعلام شکایت زن جوان تحقیقات پلیس مشهد برای پیگیری و دستگیری مرد شیاد آغاز شده است. اعتراف تلخ یک خیانتکار وقتی پلیس مرا از مخفیگاهم بیرون کشید و حلقه های قانون را بر دستانم گره زد، همه ظلم ها و خیانت هایی که در حق همسر و فرزندانم روا داشته بودم، مقابل چشمانم رژه رفتند. من… زن ۳۴ساله که به اتهام کلاهبرداری میلیاردی دستگیر شده و قرار بود تا ساعتی دیگر روانه زندان شود، در حالی که عنوان می کرد دیگر از این زندگی پنهانی خسته شده بودم، به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی مشهد گفت: در یک خانواده متوسط رشد کردم، اگرچه پدر و مادرم اختلافاتی جزئی در زندگی داشتند، اما شرایط خانوادگی برای تحصیل ما فراهم بود. دختر نوجوانی بیش نبودم که همانند خیلی از دختران دیگر و در اوج هیجانات نوجوانی، عاشق پسر همسایه شدم. احساس می کردم همه خوبی های دنیا در وجود «جلال» خلاصه شده است. اما مدتی بعد از آن که خانه بزرگ تری خریدیم و از آن محله رفتیم، دیگر کم کم جلال را فراموش کردم و در رشته روانشناسی دانش آموخته شدم. پس از اتمام تحصیلات، با جوانی به نام «مهرداد» ازدواج کردم. او پسری مهربان بود و شرایط یک همسر ایده آل را داشت، اما نمی دانم چه اتفاقی رخ داد که من پس از ازدواج با مهرداد، دوباره به یاد «رحمان» افتادم و بیشتر اوقات به او می اندیشیدم. اوایل ازدواج، همسرم به خاطر رفتارهای سرد من بهانه گیری می کرد، اما وقتی تغییری در رفتارهای من ایجاد نشد، او هم دیگر کاری به کارم نداشت و چیزی برایش مهم نبود. در حالی که صاحب دو فرزند پسر شده بودم، علاقه ام نسبت به مهرداد کمتر می شد، تا این که روزی به طور اتفاقی جلال را در خیابان دیدم. او هم ازدواج ناموفقی داشت و به تازگی از همسرش جدا شده بود.آن روز در حالی که سوار خودروی رحمان بودم، نگرانی خاصی داشتم، اما آرام آرام با حرف های عاشقانه رحمان بر ترس خودم غلبه کردم. این گونه بود که ملاقات های من و او هر روز بیشتر می شد و از طریق شبکه های اجتماعی نیز مدام با یکدیگر در ارتباط بودیم. جلال اصرار می کرد از همسر و فرزندانم جدا شوم و با او ازدواج کنم. من هم که با تفکری احمقانه به رویاهای دوران نوجوانی بازگشته بودم، با بهانه جویی های متعدد، هر روز زندگی را به کام همسرم تلخ می کردم. آن قدر شرایط را در خانه سخت کرده بودم که انگار همسرم با اعمال شاقه زندگی می کرد.مهرداد که وضعیت را این گونه دید، با طلاق موافقت کرد و حضانت فرزندانم را به عهده گرفت. من هم چند ماه منتظر رحمان ماندم، تا برای ازدواج قدمی بردارد. با وجود آن که ارتباط ما بیشتر شده بود اما او سخنی از ازدواج دائم به میان نمی آورد، تا این که از من خواست همه امور مالی و حقوقی شرکت را انجام دهم. او با این بهانه که احتمال دارد همسر سابقش اموالی را بابت مهریه طلب کند، چک ها را به نام من صادر می کرد، تا این که شرکت ورشکست شد و رحمان شبانه فرار کرد. در حالی که باردار بودم هر روز در مکانی پنهان می شدم تا از چنگ طلبکارها فرار کنم اما امروز که دستگیر شدم … سرهنگ محمد بوستانی افزود:متاسفانه تنش های پدر مادر زن جوان،ناآگاهی همسر او پس از ازدواج در مورد مسایل عاطفی،ارتباط گیری با مردی نامحرم و ارتباط گیری در فضای مجازی ،ازدواج موقت و پنهانی و اعتماد بی جا از نکاتی است که در بررسی این پرونده باید مورد مطالعه قرار بگیرد

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

‫۴ نظرها

  1. گناه اون دو بچه ت چی بود گناه شوهر بدبختت وی بود خدا امثال این زن رو از صفحه روزگار محو کنه بیچاره شوهرش چی کشیده میکشه بدبخت بچه هاش دیگ نمیتونن سربلند کنن

  2. داستانهای بی خود
    وسط داستان میگه جلال بعد یه دفعه اسم یارو عوض میشه میگه رحمان

  3. ی بار بخونین و ب قول معروف پاک نویس کنید این چ طرز نوشتنه مردم با این قصه های تخیلی سر کار گذاشتین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شانزده − 1 =

دکمه بازگشت به بالا
بستن