روزبه تنبل شده بود و هیچ کاری نمیکرد. اما توقع داشت هرچه پول از مغازه در میآوریم به او بدهم و از او خرجی بگیرم.
صبح مشهد– شراکت زن جوان با شوهرش برای باز کردن یک مغازه پوشاک و لباس دردسرساز شد. زهرا حتی تصورش را هم نمیکرد مغازهای که با شوهرش اجاره کردند، پای او را به دادگاه خانواده تهران باز کند. او نمیدانست که این مغازه به جای پیشرفت، زندگیشان را به سراشیبی تندی هل میدهد و آنها را به سمت جدایی میکشاند.
زن جوان وقتی مقابل قاضی دادگاه خانواده تهران قرار گرفت درباره ماجرای زندگیاش چنین گفت: پنجسال است با روزبه ازدواج کردهام. در این مدت هردو پولهایمان را جمع کردیم. تا اینکه یک سال پیش با هم تصمیم گرفتیم سرمایههایمان را یکیکنیم و یکمغازه بگیریم. ما با هم به توافق رسیدیم که یک مغازه پوشاک و لباس باز کرده و با هم آنجا را ادارهکنیم. طبق تحقیقاتی که کرده بودیم، میدانستیم این مغازه سود و درآمد بالایی خواهد داشت. برای همین هردویمان پس از اجاره مغازه، از کارمان استعفا دادیم تا بیشتر وقتمان را صرف اداره مغازه کنیم.
روزهای اول همه چیز خوب بود. ما هردو به این مغازه میرفتیم و آنجا را با هم اداره میکردیم. اما کمکم روزبه شروع به بهانهگیری کرد و اینکه برایش سخت است از صبح تا شب در مغازه بماند. او دیگر کمتر به مغازه میآمد و با ادعای اینکه مشتریانمان بیشتر خانم هستند و من راحتتر میتوانم با آنها ارتباط برقرار کنم، از زیر کار در میرفت. این در حالی بود که از شرکتشان هم استعفا داده و کاری برای انجام دادن نداشت. با اینحال کمکم نمیکرد. دیگر کار به جایی رسید که از صبح تا شب خودم به تنهایی مغازه را باز میکردم و با مشتریانمان سر و کله میزدم.
هربار هم اعتراض میکردم روزبه میگفت یک فروشنده خانم بیاور تا در کارها به تو کمک کند. روزبه دیگر تنبل شده بود و هیچ کاری نمیکرد. اما توقع داشت هرچه پول از مغازه در میآوریم به او بدهم و از او خرجی بگیرم. این یعنی من باید از صبح تا شب کار میکردم و پولش را به شوهرم میدادم. دیگر نتوانستم زیر بار این موضوع بروم. الان چندین ماه است که سر این مساله با هم دعوا داریم. روزبه آن روی خودش را به من نشان داده و به خاطر پول و حساب و کتاب مغازه، هر شب با من دعوا میکند و ناسزا میگوید. دیگر تحملش برایم غیرممکن شده است، برای همین طلاق میخواهم.
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی مغازه ما پوشاک و لباس زنانه بود. هر بار که به مغازه میرفتم همسرم گیر میداد که چرا با فلان مشتری زن خندیدی یا بیش از حد با او حرف زدی. نمیخواستم این مساله باعث شود تا همسرم حساس شود. نمیتوانستم صبح تا شب استرس داشته باشم. برای همین تصمیم گرفتم در خانه بمانم. اما همسرم بازهم غرزد و دعوا راه انداخت. او در کل به دنبال بهانه بود تا با من دعوا کند. اگر در مغازه هم میماندم و کار میکردم هر شب دعوا داشتیم. این زن در کل فقط میخواهد به من گیر بدهد و دعوا راه بیندازد.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد و از این زوج خواست با یک مشاور خانواده صحبت کنند.
منبع: روزنامه جام جم