اخبار مهم

سناریوی یک مادر برای فراری دادن پسر زورگیر از کلانتری مشهد

کد خبر : 29624

جوان ۲۰ ساله مشهدی به خاطر اعتیاد دست به زورگیری های هولناکی می زد.
به گزارش صبح مشهد به نقل از خراسان زمانی که وارد کلانتری شدیم، زن معتاد سعی می کرد پسر جوانش را به خاطر خلافکاری هایش کتک بزند! او که به زحمت چشم هایش را باز نگه می داشت، بعد از یک هجوم بی ثمر به سوی فرزندش روی صندلی کلانتری نشست و برای لحظاتی چشمانش را بست و به پسرش ناسزا گفت که چرا چاقو را برای زورگیری زیر گلوی راننده گذاشته است و…
زورگیری به شیوه گدایی
این ها بخشی از اظهارات شاکی میان سالی است که طعمه زورگیر ۲۰ ساله شده بود. این راننده میان سال که هنوز از شدت ترس و اضطراب دستانش می لرزید و با چشمانی وحشت زده به حلقه های آهنین گره خورده بر دستان زورگیر می نگریست، پس از آن که مقداری آب نوشید و کمی آرامش خود را بازیافت، در تشریح ماجرای زورگیری به افسر تجسس کلانتری سپاد مشهد گفت: در یکی از خیابان های مشهد هنگامی که سوار بر خودروی پژو ۲۰۶ بودم با یک دستگاه پراید تصادف کردم.

چون تصادف خسارتی بود و راننده مقابل نیز قصور خودش را قبول داشت، منتظر افسر راهنمایی و رانندگی نماندیم. قرار شد مدارکمان را به یکدیگر بدهیم و روز بعد هر دو برای دریافت خسارت به بخش کارشناسی بیمه ایران مراجعه کنیم. طبق قرارمان ساعت ۱۰ صبح به مرکز پرداخت خسارت آمدیم.

امور مربوط به سانحه رانندگی و نظرات کارشناسی خیلی زود انجام شد و من با اتمام امور تخصصی بیمه در حالی از مرکز پرداخت خسارت بیرون آمدم که راننده پراید زودتر از من و پس از بازدید کارشناسی محل را ترک کرده بود. در حالی که به طرف خودروی شخصی ام که بالاتر از مرکز بیمه پارک کرده بودم، می رفتم ناگهان جوانی با قیافه معتاد و ژولیده به سویم آمد و با بیان این که پول کرایه تاکسی را برای بازگشت به منزلش ندارد، از من خواست مبلغ پنج هزار تومان به او بدهم.

زورگیری به خاطر ۵ هزارتومان
وقتی چشمم به وضعیت آشفته و چهره تاسف بار آن جوان افتاد، خیلی افسوس خوردم و یک لحظه با خودم اندیشیدم اگر این مبلغ را به او بدهم بلافاصله به سراغ دیگر شهروندان می رود تا هزینه خرید موادش را تامین کند. به خوبی می فهمیدم او نداشتن کرایه تاکسی را بهانه کرده و دروغ می گوید پس اگر پولی به او می دادم در حقش خیانت کرده بودم چرا که او به دریافت این گونه پول ها از شهروندان عادت می کرد و به سراغ کار یا ترک اعتیاد نمی رفت.

واقعا در دو راهی تردید مانده بودم و نمی دانستم در این شرایط چگونه باید رفتار کنم. در یک لحظه تصمیم خودم را گرفتم و با عذرخواهی به او گفتم الان اسکناس پنج هزار تومانی ندارم! با گفتن این جمله در خودرویم را باز کردم و در حالی که به خاطر گرمای هوای ظهر شیشه را پایین می دادم، درون خودرو نشستم و استارت زدم! ولی ناگهان او ضامن چاقویش را زد و تیغه تیز آن را زیر گلویم گذاشت. از شدت ترس و وحشت چیزی نمانده بود که قلبم از کار بیفتد. پایم روی پدال گاز خودرو می لرزید! زبانم بند آمده بود و با چشمانی از حدقه بیرون زده نگاهش کردم! بی رحمی و قساوت در چشمانش موج می زد.

به آرامی کارت عابر بانکم را از داخل کیفم برداشتم و به او گفتم هرچه می خواهی از این کارت بردار! او که احساس می کرد احتمال دارد رمز آن را اشتباه بگویم، فشاری به تیغه چاقو آورد و گفت: خودت با من می آیی و پول ها را به من می دهی! با حرکت سر اشاره کردم تا سوار شود! وقتی چاقو را از زیر گلویم برداشت و قصد داشت خودرو را برای سوار شدن از سمت شاگرد دور بزند، چشمم به شهروندانی افتاد که وارد خیابان شدند. در یک لحظه پا به فرار گذاشتم و با سر و صدا از شهروندان کمک خواستم.

خیلی زود زورگیر جوان در محاصره شهروندان قرار گرفت و طولی نکشید که گشت کلانتری آژیرکشان به محل حادثه رسید. در این هنگام زنی که از ابتدای ماجرا در آن سوی خیابان ایستاده بود، فریاد زنان به سوی زورگیر جوان آمد و با فریادهای بیهوده سعی داشت آن جوان را فراری بدهد اما ماموران که با تیزبینی به رفتارهای زن میان سال مشکوک شده بودند، او را نیز دستگیر کردند که در بازرسی از داخل کیفش مبلغ ۱۲ میلیون تومان وجه نقد و اندکی مواد مخدر کشف شد.

بررسی ها نشان می داد آن زن مادر جوان زورگیر است و با این شگرد پسرش را فراری می دهد. او حتی در کلانتری نیز سعی می کرد پسرش را به خاطر خلافکاری هایش کتک بزند تا چنین وانمود کند که فرزندش برای اولین بار اشتباه کرده است. آن زن که از شدت خماری نای ایستادن نداشت، مدعی شد طلاهایش را به مبلغ ۱۲ میلیون تومان فروخته است تا منزلی را رهن کند اما…

شایان ذکر است این مادر و پسر در حالی روانه زندان شدند که به دستور سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری سپاد) تحقیقات پلیسی برای جرایم احتمالی دیگر آنان ادامه یافت

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دوازده − دو =

دکمه بازگشت به بالا
بستن