اخبار مهم

سرنوشت نکبت بار سحر / زنم پنهانی به خانه فساد می رود

کد خبر : 29424

رفیق بازی های سحر بالاخره دردسرساز شد و زندگی مان را نابود کرد.
به گزارش صبح مشهد به نقل از رکنا من از روز اول به این زن گفتم که در رفت وآمد با دوستان مجردی و همچنین همسایه هایی که آن ها را به خوبی نمی شناسی بیشتر دقت کن و مراقب خودت باش. اما او که هیچ تعهدی نسبت به زندگی مان نداشت و اصلا احساس مسئولیت نمی کرد دنبال مسخره بازی های خودش رفت و خواسته هایم را لگدمال کرد.
مرد جوان در دایره اجتماعی کلانتری گفت: من که نگرانی شدید در مورد آینده داشتم موضوع را به مادر سحر اطلاع دادم و او پیشنهاد داد هر چه زودتر بچه دار شویم تا طوق مسئولیت به گردن همسرم بیفتد و سرش به سنگ زمانه بخورد. اما تولد فرزندمان نیز هیچ تغییری در روحیه این زن به وجود نیاورد و البته حمایت های مادر و خواهر سحر در نگهداری از بچه نیز او را جری و بی مسئولیت تر کرده بود.

حدود ۲ سال قبل فهمیدم که شریک زندگی ام توسط زن همسایه به شیشه و کراک آلوده شده است. من چند بار برای ترک اعتیاد همسرم اقدام کردم ولی با وجود هزینه های سنگین درمانی، هیچ نتیجه ای نگرفتم. مرد جوان اشک هایش را پاک کرد و افزود: همسرم که به وضعیت اسف باری افتاده است دچار توهم شدید و خطرناکی می شود و من به ناچار بچه ام را به خانه پدرم برده ام و خودم نیز می ترسم در خانه بمانم.

نمی دانستم چه خاکی بر سرم بریزم تا این که تصمیم جدی گرفتم او را طلاق بدهم و برای برداشتن مدارک شناسایی ام به خانه رفتم. ولی لحظه ای که سحر مرا دید با چاقو و تیغ خودزنی کرد. من با دیدن پیکر غرق در خون همسرم بلافاصله او را به بیمارستان رساندم و از مرگ حتمی نجات یافت.

سحر به یاد نمی آورد که خودزنی کرده است و حتی مدعی بود من قصد کشتن او را داشته ام. مرد جوان افزود: در این شرایط به ناچار تا زمان بهبودی کامل سحر تحمل کردم و البته چون هنوز دوستش داشتم و دلم برایش می سوخت دنبال یک درمانگر متخصص ترک اعتیاد می گشتم که امروز برایم خبر آوردند همسرم از منزل پدرش فرار کرده و پلیس او را در یک لانه فساد و در حال استعمال مواد مخدر دستگیر کرده است.

دیگر خسته شده ام و حاضر نیستم حتی یک لحظه با این زن معتاد و خطرناک زندگی کنم. فقط می خواهم به عنوان آخرین حرف به سحر بگویم یادت هست همیشه مرا اُمل و بی فرهنگ خطاب می کردی؟ تو که با کلاس و به قول خودت اجتماعی بودی چرا دچار چنین سرنوشت نکبت باری شدی؟

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

سیزده − سه =

دکمه بازگشت به بالا
بستن