نویسنده:حسین دشتبان (فعال فرهنگی – سیاسی )
امنیت و میزان آن برای تمام نظامهای سیاسی و شهروندان صرف نظر از سطح توسعه اقتصادی، اجتماعی و نوع ایدئولوژی، از مهمترین و با اولویتترین مسائل به شمار میآید.امنیت به مثابه یک آرمان و واقعیت به عنوان یکی از حقوق اساسی مردم مطرح است و در نهایت برآیند مجموعهای از تعاملها، تعاون و سازگاری بین اجزای مختلف نظام اجتماعی است.
بیتردید هیچ عنصری برای پیشرفت، توسعه و تکامل یک جامعه و همچنین شکوفایی استعدادها مهمتر از عنصر امنیت و آرامش در جامعه نبوده و توسعه اجتماعی، خلاقیت و فعالیت ارزشمند بدون امنیت امکانپذیر نخواهد بود. به طور اصولی انسان برای رسیدن به اهداف والای انسانی بعد از برآوردن نیازهای فیزیولوژیکی نیاز به وجود امنیت و احساس امنیت دارد و در این میان مهمتر از امنیت، موضوع احساس امنیت است. برخی از کارشناسان احساس امنیت را در یک جامعه، مهمتر از وجود امنیت میدانند زیرا ممکن است در جامعهای که امنیت از لحاظ انتظامی و پلیس وجود داشته باشد، اما فرد احساس نکند به عبارت دیگر، موضوع امنیت از فرد شروع و به خانواده، جامعه و در نهایت نظام بینالمللی ختم میشود. تامین و احساس امنیت فردی دردرجه اول به فرد باز میگردد و فرد ممکن است به دو دلیل احساس ناامنی کند، یکی به دلیل عدم تربیت صحیح در خانواده که احساس و پایه شکل گیری شخصیت وی بوده و دیگری ممکن است به خاطر موقعیت و وضعیت حاکم بر یک جامعه باشد و فرد به خاطر وجود برخی از عوامل مخل امنیت در جامعه احساس ناامنی کند.
امروزه امنیت انسانی از واژههایی است که مکرر مورد استفاده نهادهای سازمان ملل، نهادهای کمک رسان به توسعه ملی و سازمانهای غیر دولتی ملی و بین المللی قرار میگیرد.
برنامه توسعه سازمان ملل (UNDP) یکی از پیشگامان این موضوع بوده و معتقد است که مفهوم امنیت از تاکید انحصاری بر امنیت ملی، باید به سمت تاکیدی فزایندهتر بر امنیت مردم تغییر پیدا کند. یعنی امنیت به وسیله تسلیحات به سمت امنیت از طریق توسعه انسانی و از امنیت قلمرو مرزی و امنیت غذا و کار و محیط زیست تغییر پیدا کند. گذشت آن زمانی که از مفهوم امنیت، درگیری بین کشورها و تهدید مرزها تداعی میشد و مردم برای تامین امنیت به دنبال سلاح بودند. برای اکثر مردم، امروزه احساس ناامنی بیشتر از زندگی روزمره ناشی میشود تا از وقایع نابهنگام جهانی. امنیت شغلی، امنیت درآمد، بهداشت و سلامت امنیت محیط زیست و امنیت در برابر خشونت، جنایت و… اینها نگرانیهایی درحال ظهور برای انسان در تمام نقاط جهان است
تغییرات و تحولات اجتماعی در هر عصر و زمانی (صرف نظر از جغرافیای وقوع) علی رغم خصوصیاتی متفاوت و گاهی حتی متضاد، با برخورداری از یک خصیصه مشترک شرایطی ویژه و فوق العاده در جامعه ایجاد میکنند که در نگاه متفکرین علوم انسانی در ردیف بحرانهای اجتماعی قرار میگیرند.
تعریف امنیت در قانون به معنی نبود تهدید است. در گذشتههای دور امنیت فقط به معنی نبود تهدید نظامی تلقی میشد. ولی امروز مولفههای امنیت زیاد شده و تمامی ابعاد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را شامل میشود و یا به عبارت دیگر، توان یک ملت یا یک فرد در حفظ ارزشهای داخلی در مقابل تهدیدات خارجی را امنیت میگویند.
ثبات اداری یک کشور مردم را به داشتن امنیت و نظم امیدوار میسازد و اجرای عادلانه قوانین موثرترین گام در راستای ایجاد امنیت و القای آن به فرد فرد مردم خواهد بود. ناگفته نباید گذاشت که امنیت یک پروژه مورد هدف نیست بلکه زمینه ساز برای اهداف دیگر یک کشور است که این اهداف تطبیق قانون، تامین عدالت، رشد تعلیم و تربیت، رشد اقتصادی را در بر میگیرد.
ناهنجاریهای ایجاد شده ناشی از وقوع تحولات و دگرگونی در جامعه به تخریب، نابودی و در نهایت تغییر ساختارهای برجای مانده از سالیان دراز منتهی میشود و کوتاهی و بلندی زمانی که برای تکمیل این روند طی میشود، به نوعی میتواند گویای توفیق یا عدم توفیق رسیدن به همه یا برخی از اهداف تعیین شده در تغییر و تحولات باشد.
بدیهی است حصول نتایج مورد نظر از ایجاد تغییرات، مستلزم گذشت زمان در مسیری طبیعی و برنامه ریزی شده و تحت نظارت در چارچوب اهدافی جامع برای ایجاد تعادل و موازنه ای جدید در تعاملات و مناسبات اجتماعی است.
زخمهای ایجاد شده در پیکره قدیمی جامعه که وقوع تحولات اجتماعی و بحرانهای ناشی از آن آنها را نمایان میکند، در عین حال نیازمند ترمیم و درمان است تا وضعیت اجتماعی در شرایط تازه بنیاد شده به تعادلی برسد که احیای فعالیتها و تحکیم مناسبات اجتماعی در سایه آن میسر شود.
در میان عوامل گوناگونی که در کوران بحرانهای اجتماعی، شکل دهنده جریانات میشوند و پایههای اولیه ساخت و سازهای تازه را میسازند، «امنیت» یا به عبارتی «احساس امنیت» جایگاه خاصی دارد.
در میان تعریفهای مختلف از مفهوم امنیت وجوه مشترکی وجود دارد که در عبارت زیر قابل تلخیص است:
امنیت شرایطی است که در چارچوب آن فرد در مقابل خطرات، تهدیدات و زیانهای ناشی از زندگی اجتماعی، مورد حمایت جمع (جامعه) قرار میگیرد.
امنیت نیازی بنیادین و پایدار است که برآورده شدن سایر نیازهای جمعی نیز به وجود آن بستگی دارد.
انسان که به اقتضای خلقتش اجتماعی آفریده شده و ناچار از وابستگی به «دیگری» و «دیگران» است، در طول تاریخ حیات پرفراز و نشیب خود در تامین آرامش داخلی و آسایش اقتصادی و ایمنی در برابر تهدیدات بیرونی، تمهیدات فراوانی اندیشیده و ابتکارها و خلاقیتهای تکامل یافته خود را برای فراهم کردن وسیلههای گوناگون برای رسیدن به این مقصود به کار گرفته است.
تدوین چارچوبهای مختلف انضباطی و وضع قوانین و مقررات جمعی منتهی به ایجاد حکومت برای اداره جامعه از جمله مهمترین ابزار و وسائلی است که برای تامین نیازهای امنیتی به جامعه بشری معرفی شده است. مجموعه این ابتکارها و خلاقیتها در نهایت به ایجاد و گسترش چتری حمایتی منجر میشود که در سایه آن فرد و جامعه به بقا و حیات خود تداوم میبخشند و در نبود آن به وضعیتی میرسند که در تعاریف ارائه شده توسط متفکرین اجتماعی به آن Anomie (نوعی بی قانونی و عدم تعادل در شرایط اجتماعی) اطلاق میشود.
در غیبت آنچه «امنیت» خوانده میشود، ترس و وحشت و بی اعتمادی و سردرگمی حاکم میشود و هر یک از افراد جامعه نگران از سرنوشت و جایگاه خود در این شرایط، تنها به نجات خویش میاندیشد و فارغ از هرچه بر جمع میگذرد، درصدد یافتن راه هایی برای به در بردن خود از مهلکه میافتد و به بهای نادیده انگاشتن حق و حقوق دیگران، بر اولویت خواستههای فردی خود تاکید میکند.
تضارب و تقابل این خواستههای فردی که به عدد جمعیت موجود در جامعه ای دستخوش بی وزنی و بی قانونی میتواند متفاوت و متعدد باشد، میخهای چسباننده دیوارهای اجتماعی را از جای میکند و به ناهنجاری هایی میدان میدهد که به تشدید ناامنی و تقویت تفکر «هر کس برای خود» و «همه برای من» میانجامد.
در چنین شرایطی فرد که از هر طرف خود را در معرض تهدید میبیند به فکر ایجاد سپر دفاعی میافتد و برای حفاظت از خود و آنچه او عزیز میپندارد، و در غیاب قانون و مقرراتی که ضامن بقای جمع است، به هر وسیله ای که او را از خطر دور کند متوسل میشود ودر این راه به آنچه نمی اندیشد (یا در خوش بینانه ترین حالت جزیی آخرین انتخابهای او قرار میگیرد) مشروعیت و مقبولیت و حقانیت وسیله ای است که برای این حفاظت و صیانت نفس در نظر میگیرد.
اهمیت وجود «امنیت» در زندگی جمعی تا حدی است که برخی متفکران اجتماعی در تعاریف خود کلمه «امنیت» را مترادف با مفهوم «سلامتی» به کار گرفته اند و وجود آن را ضامن بقا و پایداری جامعه سالم پنداشتهاند.
در عین حال این نکته نیز قابل تاکید است که «احساس امنیت» همیشه رابطه ای مستقیم باامنیت واقعی ندارد و وجود و یا عدم وجود آن (احساس امنیت) لزوماً به معنای بهره مندی یا محرومیت از امنیت واقعی نیست.
در جایی که وجود «امنیت» در جامعه تعاملات اجتماعی را در مسیری طبیعی و واقعی قرار میدهد، «احساس عدم امنیت» (فارغ از بود ونبود واقعی امنیت) میتواند حرکتها و جریانهای طبیعی را در جامعه دچار اختلال کند.
جامعهای که اهداف و برنامههای مشترک در آن تعریف نشده و یا تعریف شده آن تحمیلی و نامقبول است و فراوانی خواستهها طبعاً راههای ناهمگونی برای رسیدن به مقصود برای آن فراهم میکند، به میدان رقابتی تبدیل میشود که قواعد آن را میزان تواناییهای گروه و دسته پیروز تعیین میکند.
در نبود قواعد و قوانین مورد قبول همه، آنچه بیش از هر عامل تعیین کننده اجتماعی رخ مینماید، بی راههها و میان برهایی است که راه رسیدن به خواستهها را تسهیل و تسریع میکند. در چنین وضعیتی که هدف (فردی) توجیه کننده وسیله و ابزارش میشود «اخلاق جمعی» که از تبعات مهم احترام به قانون است، به محاق میرود و هر خصیصه منفی شخصیتی که فرد را آسان تر و سریع تر به مقصد میرساند، به نردبانی تبدیل میشود که راه صعود به قله خواستهها را برای او هموار میکند.
امنیت اجتماعی به معنای تمهید فضا و ابزارهای لازم برای ابراز وجود و طرح نظر گروههای مختلف اجتماعی از قبیل زنان، جوانان، اقوام و اقلیتها، هنگامی موثر و مطرح است که به عنوان یک امر گریزناپذیر یا یک ارزش پذیرفته شود.
امنیت اجتماعی مورد نظر، اطمینان خاطر جامعه در قبال تحولات عادی و تحرکات عمدی معطوف به سلامت و هویت خود است. همان گونه که دیده میشود در این تعریف، هویت گروهی فقط یکی از منابع نگرانی جامعه است.
براساس این تعریف، موضوع امنیت اجتماعی در ایران فقط گروه نیست بلکه فرد نیز به عنوان عضو گروه و مولفه سازنده جامعه در شمول امنیت اجتماعی قرار میگیرد. همچنین افراد و گروهها، هم دغدغه موجودیت خود را دارند و هم نگران هویت و انسجام جمعی خود میباشند.
عناصر اصلی امنیت اجتماعی در ایران با فرض نسبی بودن، تنوع، قابل کنترل بودن، تغییر و چند وجهی بودن مفهوم امنیت اجتماعی در ایران، مهمترین دغدغههای ایرانیان (در سطح فردی و گروهی) به ترتیب وزن و نقش موثر، عبارتند از:
فقر اقتصادی، اعتیاد، خشونت خانوادگی، فساد و فحشا، بی اعتمادی، هویت خواهی، تبعیض، نظام تامین اجتماعی، جنایات سازمان یافته، مسائل زنان و بیماریها و اختلالات روانی امنیت اجتماعی و مولفههای آن مانند انسجام گروهی، نظم عمومی، سلامت و مهارت افراد، امید به زندگی و امنیت هویت، نقش مهمی در بقاء و بالندگی ملتها دارند. راهکار برای حفظ ثبات امنیت اجتماعی امنیت نخستین و مهمترین شرط یک زندگی سالم اجتماعی است. میگویند: اصولاتا جلوی مفسدان را با قاطعیت و به وسیله نیرومندترین سدها نگیرند جامعه روی سعادت را نخواهد دید. از این رو حضرت ابراهیم(ع) هنگام بنای کعبه نخستین چیزی که از خدا برای آن سرزمین تقاضا کرد نعمت امنیت بود. سخت ترین مجازاتها در فقه اسلام برای کسانی در نظر گرفته شده که امنیت جامعه را به خطر میافکنند. این شدت عمل فوق العاده که اسلام در مورد محاربان به خرج داده، برای حفظ خون بی گناهان و جلوگیری از حملات و تجاوزهای افراد ظالم، زورمند به جان، مال و نوامیس مردم بی گناه است. کسانی که میخواهند سرزمینی آباد، آزاد و مستقل داشته باشند باید قبل از هر چیز به مسئله امنیت بپردازند، سپس مردم را به آینده خود امیدوار سازند و به دنبال آن چرخهای اقتصادی را به حرکت در آورند.
اسلام میخواهد در جامعه امنیت کامل حکمفرما باشد، مردم به یکدیگر هجوم نبرند و از نظر زبان، اندیشه و فکر در امان باشند.
اگر آحاد مردم به راستی از ایمان الهی برخوردار باشند، جامعه ای پاک و دور از هرگونه تشتت و انحراف خواهند داشت. آنهایی که از ویژگیهای ایمان مذهبی برخوردارند، به تشکیل جامعه سالم کمک میکنند که در آن افراد، قوانین و حقوق و حدود یکدیگر را محترم میشمارند و عدالت را امری مقدس به حساب آورده به یکدیگر اعتماد و اطمینان میکنند. ضمانت اجرای قانون در چنین جامعه ای ترس از پلیس و عوامل تنبیهی نیست، بلکه کیفیات روحی و ایمان افراد آن است. هدایت جامعه در پرتو هدایت و رشد فردی حاصل میشود و تنها ایمان مذهبی است که میتواند با حفظ جواب مشخصی، روابط افراد را سامان بخشد و اهداف حاکم بر این روابط را متعالی سازد. منطق اجتماعی اسلام، سلامت جامعه را تابع رفتار ایمانی افراد میداند و آنها را پیکره واحدی به حساب میآورد که هر قسمت از آن بر قسمتهای دیگر تاثیر میگذارد.
در هر جامعهای پدیدههای اجتماعی، بزهکاریها، ناهنجاریها و سایر مسائل وجود دارد. جامعه یک سیستم است. این سیستم در برابر وقایع و پدیده هایی که نظم آن را تهدید میکند، واکنش نشان میدهد و به دفاع از خود میپردازد. پس اگر در جامعه، جنایتی صورت بگیرد واکنش جامعه طبیعی است. در این میان اگر کارشناسان کارشان را خوب انجام دهند میتوانند به جامعه و عناصر تامین کننده امنیت آگاهی دهند و مردم با واقعیت موجود آشنا میشوند.
از عوامل موثر در برقراری امنیت، نقش مشارکت مردم است. مسئله امنیت اجتماعی به عنوان یک امر اجتماعی به طور کامل وابسته به مشارکت مردم است. این بدان معنا نیست که بگوییم دولت مسئول نیست، چنان که شرح وظایف برخی از سازمانها، ایجاد امنیت مطرح شده است مثل سازمانهای نظامی و انتظامی.
خانواده و گروههای آموزشی، وسایل ارتباط جمعی و احزاب، همه و همه در ایجاد امنیت اجتماعی نقش دارند و هرچه مسئولیت آنها بیشتر شود، ماموریت دولت کم میشود.
دولت باید مدیریت و برنامه ریزی توسعه امنیت اجتماعی را داشته باشد و نمی تواند خودش کارگزار و همه کاره امنیت اجتماعی باشد. هرچه مشارکت مردم و نهادهای مدنی بیشتر باشد، شاهد کاهش آسیبهای اجتماعی خواهیم بود.