دو ماه از آن حادثه دردناک و تلخ می گذرد، تجربه سختی که تصور آن و دیدن حتی عکسی از آن خارج از طاقت ما است، اما محمد امین که هنوز حتی ۱۵ بهار از عمرش نگذشته مردانه با آن کنار آمده است.
به گزارش صبح مشهد این حادثه مربوط به نوجوان کم و سن سالی است که حین انجام کار در رستوران، دست وی دچار آسیب جدی و معلول گردیده است.
این رسانه، شرح حادثه را عینا و به قلم نویسنده گزارش باز نشر می نماید.
این غیرت در “همه بچه های کار ” وجود دارد، همان هایی که وزنه دارند، گل می فروشند، در تعمیرگاه خودرو صورت های زیبایشان آغشته به روغن موتور خودروها شده و فضای سینه هایشان در سر چهار راه ها پر از دود ماشین ها است و دود روزگار در چشم آنان است…
اما دیر یا زود بچه های کار بخاطر کار باید بهای سنگینی را بپردازند و حاصل آن همین تجارب تلخ است که تا آخر عمر آنها با آنهاست و محمد امین نیز بهای سنگینی پرداخت.
او همراه با خواهرش با غیرت خودشان در رستورانی مشغول به کار می شود تا خرج خود و تحصیل خود را بدست آورند و باری از دوش خانواده شان بکاهند اما نمی دانند چه خطری در انتظار آنهاست.
سوال اینجاست چه کسی مقصر است؟
کارفرما، والدین، جامعه، مسئولان و… اما بطور مطلق خود او مقصر نیست هر چند کارشناسی بیاید بگوید ۵۰ درصد کارفرما و ۵۰ درصد خود طفلک او مقصر است، البته هنوز حکمی صادر نشده است و دلخوشی همه این خانواده انتظار عدالت اسلامی است.
محمد امین یک روز حین کار با چرخ گوشتی صنعتی، در حالی که گوشت مورد نیاز برای گرسنگان کباب را آماده می کرد، دست خود را برای همیشه در چرخ گوشت بی رحم جا می گذارد، چرخ گوشتی که برایش تفاوت ندارد ورودی قلوگاه گوسفند یا دست ظریف و زحمتکش نوجوان ۱۴ ساله باشد.
دیروز به همراه جمعی از مسئولان آموزش و پرورش طرقبه شاندیز به دیدار او رفتیم و هدیه ای در حد بضاعت تقدیم او گردید و خوشحال بودیم او سر درس کلاس ها حاضر می گردد و می خواهد با جدیت به تحصیل خود ادامه دهد.
مشکلات فراوانند ، محمد امین دست خود را از دست می دهد، خواهر او در همان کبابی کار می کند، خانه با سقف های چوبی و بدون هیچ امکانات اولیه زندگی اجاره ای است و من تعجب می کنم چطور حاضر می شوند این خانه را اجاره دهند، خودتان بروید و از نزدیک ببینید
باز هم مسئولان….
تاکنون هیچ مسئول استانی و یا شهرستان به عیادت محمد امین نرفته است، در روز سانحه اتفاقا وزیر بهداشت در مشهد بود و باخبر می شود و در بیمارستان طالقانی به عیادت او می رود و سکه ای به او می دهد و تمام. البته ای کاش همه مسئولان در همین حد مسئولانه عمل کنند. بعضی روزها حتی زندگی و روزها بر انسان های زمینی تنگ می شود و فقط یاد جل و جلاله و عاطفه و رحم انسان ها این روزها را بر ما آسان می کند و محمد امین هم منتظر هستند. کمترین کاری است که می توانیم انجام دهیم.
حمایت قضایی و قانونی:
خانواده های مستضعف صرفنظر از وضعیت مالی دستشان از زمین و آسمان کوتاهست، نه آشنایی دارند نه راه های قانونی و غیره را بلد هستند، و نه از حق و حقوق خودشان چیزی می دانند، چندی پیش با پیشنهادی شاید ناچیز به پدر محمد امین خواستند او را از ادامه شکایت منصرف سازند، یا زمزمه هایی به گوش رسید تا ۵۰ درصد تقصیر را متوجه این طفل معصوم کنند و امیدواریم دستگاه قضا مثل همیشه حامی حق داران باشد و به امید روزی که هیچ بچه کار در ایران نباشد و البته در انتهای تونل تاریکی همیشه نوری می درخشد.
تنظیم: احمد غفوریان