نویسنده: محراب اسدخانی- طراح و مدرس دانشگاه
چندی پیش یادداشتی با عنوان “تفکر طراحی غربی در هویت بصری پایتخت فرهنگی جهان اسلام” در ویژه نامه استانی روزنامه دنیای اقتصاد منتشر شد که نگارنده آن ایراداتی به “طرح هویت بصری مشهد ۲۰۱۷” وارد ساخته است. از آنجایی که طرح مورد نظر هنوز به معنای واقعی منتشر نشده و هیچ مدیا و محصول گرافیکی به پیروی از طرح مذکور انتشار پیدا نکرده است٬ اساسا هر گونه نقد و بررسی یا به زعم نگارنده مطلب یاد شده “یادداشت” در مورد طرحی که هنوز منتشر نشده٬ و در نتیجه هر گونه پاسخ به یادداشتهایی از این قبیل فاقد موضوعیت به نظر می رسد. با این وجود نه به عنوان پاسخ به یادداشت٬ بلکه به سبب زدودن غبار از فضای ایجاد شده پیرامون این طرح٬ ذکر چند نکته ضروری به نظر میرسد.
عجله کار شیطان است
همانطور که پیشتر نیز اشاره شد “طرح هویت بصری مشهد ۲۰۱۷” هنوز حتی در یک محصول چاپی یا حجمی یا ویدیویی یا هر رسانه دیگری به مرحله خروجی نرسیده و تمام آنچه که از این طرح دیده شده محدود به یک کلیپ کوتاه ۱۵۳ ثانیهای و چند موکاپ مفهومی است که به منظور سیر مراحل اداری و قانونی و بوروکراتیک درونسازمانی تدارک دیده شدهاند. اشتیاق و سرعت عمل نگارنده یادداشت مذکور برای به چالش کشیدن طرحی که هنوز منتشر نشده٬ عجیب به نظر می رسد.
✅نتیجه گیری فاقد استدلال
نگارنده در بخشی از یادداشت خود این گونه نگاشته که: “متاسفانه تفکر طراحی این کار برگرفته از گرافیک اروپای غربی و مرکزی است” ولی کوچکترین شاهد و استدلالی از این به قول ایشان “برگرفتگی تفکر” ارایه نکرده و صرفا به ذکر اسم سه طراح اروپایی اکتفا کرده است. پای این استدلال و برهان آن قدر چوبین است که حتی اگر ایشان مدعی می شدند تفکر طراحی این کار برگرفته از گرافیک آمریکای جنوبی است و به جای نام سه طراح اروپایی از نام سه طراح آمریکای جنوبی استفاده می کردند باز هم در کل قضیه تفاوتی به وجود نمیآمد!
ساختار خود تزئین است
الگوی هندسی آینهکاری بر خلاف نظر نگارنده یادداشت٬ اصلا نقش تزیینی در طرح ندارد٬ بلکه به وضوح برای هر چشم تربیت شده و متخصصی قابل تشخیص است که الگوی آینه کاری از ابتدای روند طراحی به عنوان گرید پایه و ساختار بنیادین طرح استفاده شده است٬ نه آن که در نهایت به عنوان تزئین٬ به طرح نهایی الصاق و یا حتی ملحق شود.
مککارتیسم فارسی
این که نگارنده یادداشت٬ “سادگی” را مترادف “پیش پا افتادگی” میداند باعث تاسف بسیار است. ولی تاسفبار تر آنجاست که نگارنده با شیطنت سعی دارد از میان این همه اثر معماری با ذکر نام یک مکان خاص به حاشیهسازیهای سیاسی و ناجوانمردانه و نخنما بپردازد.
مشهد٬ شهر آینهها
نه تنها آینهکاری٬ بلکه تمامی هنرهای سنتی رایج در مشهد اعم از کاشی معرق و هفترنگ و مشبککاری و قلم زنی و… که در معماری بارگاه امامرضا(ع) مورد استفاده قرار گرفتهاند دارای سابقه استفاده در نقاط دیگر کشور نیز هستند. اما آنچه که آینهکاری را به عنوان نشانهای از مشهدالرضا(ع) مطرح می کند تجمع حجم عظیم و بیسابقهای از آثار هنر آینهکاری متعلق به دورههای تاریخی مختلف با الگوهای متنوع و گوناگون در یک مکان عمومی و قابل دسترسی و قابل تجربه برای همه اقشار جامعه در مجموعه حرم علیابنموسیالرضا(ع) است. به گونه ای که میتوان به جرات از بارگاه مقدس رضوی(ع) به عنوان “موزه هنر آینهکاری ایران” نام برد. تصویر هنر آینهکاری در فرهنگ ایرانی آنچنان با بارگاه امام هشتم(ع) و شهر مشهد و خاطره زیارت عجین شده است که اگر یک تصویر از هنر آینهکاری را به طور اتفاقی به ده شهروند ایرانی نشان داده و از آنها خواسته شود که نام مکان داخل عکس را حدس بزنند٬ بی تردید “حرم امام رضا(ع)” پاسخ بیش از هفت نفر آن ها خواهد بود. شکلگیری این گونه دلالتها و روابط مفهومی در نظامهای نشانهای امری بسیار معمول و مسبوق به سابقه است.
مته بر خشخاش بدیهیات
الگوی هندسی مورد استفاده در “طرح هویت بصری مشهد ۲۰۱۷” به دلیل همان سادگی که مورد پسند شخصی نگارنده یادداشت نیست٬ بر خلاف نظر ایشان از قابلیت گسترش گرافیکی و بسطپذیری بالایی برخوردار است. اما بدیهی است که هر الگوی هندسی یا غیرهندسی در برخی از کاربردها با برخی از محدودیتها روبرو شود که اصلا مساله عجیب یا نکوهیدهای نیست. اما ایجاد انعطافهای خاص و استثنا در طرح پایه به نفع محتوا٬ نه تنها در برخوردهای هنری معاصری که ریشه در هنرهای سنتی دارند امری پذیرفته شده و معمول است٬ بلکه در خود هنرهای سنتی٬ از این دست رفتارهای استثنایی در محیط الگوهای از پیش تعیین شده نمونههای فراوانی وجود دارد.
شیطنت یا ناآگاهی؟
نگارنده حکم قطعی صادر کرده اند که “خوشنویسی بیشک مهمترین هنر ایران پس از اسلام است”(!) در این که خوشنویسی فارسی یکی از درخشان ترین هنرهای ایران است البته شکی وجود ندارد٬ اما تلقی آن به عنوان مهمترین هنر ایران پس از اسلام در حضور هنرهایی همچون معماری و نقاشی ایران پس از اسلام٬ صرفا چیزی بیش از بازتاب نظر شخصی نگارنده یادداشت نیست و فاقد هر گونه پشتوانه علمی٬ پژوهشی٬ آکادمیک و مستدل است. ضمن این که عنوان “خوشنویسی” خود به تنهایی در برگیرنده همه رشته ها و آثار هنری مرتبط با خط در ایران پس از اسلام نیست وبسیاری از آثار درخشان و استثنایی هنر ایرانی با بهره گیری از خطوط ایرانی اسلامی که خارج از دایره “خوشنویسی” هستند پدید آمده اند. آنچه که نگارنده یادداشت از روی شیطنت یا عدم اطلاع٬ از آن به عنوان“هندسه ششتایی” یاد کرده است٬ اقتباس نزدیکی از کوفی بنایی زاویهدار است که نمونههای متعدد آن نیز در هنر ایرانی قابل مشاهده و مطالعه است.
این گوی٬ این میدان طرح هویت بصری مشهد ۲۰۱۷ هر چند به گواه بسیاری از صاحب نظران و متخصصان طراحی گرافیک پروژه ای ممتاز و استاندارد است٬ اما همچون هر پروژه دیگری از هر گونه کم و کاستی مبرّا نیست و مانند هر اثر دیگری پس از ارائه در مدیای واقعی خود قابل نقد است. طرح هویت بصری مشهد ۲۰۱۷ که نه هیچ سفارشی٬ نه هیچ مطالبهای و سابقه مشابهی و به طور کل هیچ تصوری برای آن وجود نداشت و تنها و تنها با پیشنهاد و پیگیری یک سالهی من و نوید فلاحت از هیچ به وجود آمد٬ گرچه اولین طرح از نوع خود در ایران است که در ابعاد و مختصات یک کلانشهر به وسعت مشهد مقدس اجرا می شود٬ اما مطمئنا آخرین نمونه از این دست پروژهها نخواهد بود و فتح بابی است برای ارائه تواناییها و هنر دوستان دغدغهمند در آینده های پیش رو. بیتردید گذشت زمان بهترین قاضی و روشنکننده عملکرد و جنس دغدغه همگان خواهد بود.?