اجتماعیستون اصلی

تلفیق «نواندیشی» و «عملگرایی» در شخصیت آیت ا… طالقانی

کد خبر : 5686
رهبر معظم انقلاب در اسفندماه سال ۱۳۸۹، طی بیاناتی در دیدار اعضای ستاد نکوداشت آیت ا… طالقانی، وجوه مختلف شخصیت و زندگی این عالم مبارز را تبیین کردند. به مناسبت فرا رسیدن سالروز درگذشت زنده یاد آیت ا… طالقانی ، گزیده ای از این بیانات به نقل از پایگاه دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب، در پی می آید.

روایت اولین دیدار رهبر انقلاب و آیت ا… طالقانی
من در دادگاه تجدید نظر ایشان بودم. یک صورت ظاهری درست کرده بودند که هر کس می خواهد بیاید. یک سالن کوچکی گذاشته بودند آقای طالقانی و دیگران نشسته بودند، ما هم آمدیم به عنوان تماشاچی آنجا نشستیم. در وقت تنفس، من اول‌بار آنجا آقای طالقانی را از نزدیک دیدم. از دور ایشان را می‌شناختیم و اسمش را شنیده بودیم اما از نزدیک، من اول‌بار آنجا ایشان را دیدم. منشِ آقای طالقانی توی این دادگاه اصلاً روحیه‌بخش بود؛ خود منش ایشان. ایشان توی آن دادگاه نشسته بود، یک عصا هم دستش گرفته بود، با بی‌اعتنایی تمام؛ رئیس دادگاه اسم متهمین را می‌آورد که بلند شوند خودشان را معرفی کنند؛ ایشان نه بلند شد، نه خودش را معرفی کرد؛ همان طور نشسته بود! آن رئیس دادگاه هم یک سرلشکری بود، هی دو بار سه بار تکرار کرد؛ ایشان هم بی‌اعتنا نشسته بود و به نظرم شاید این را هم گفت: خب من را که می‌شناسید، من محمود طالقانی‌ام! یک آدم این جوری‌ بود، یعنی آدم مبارز، متکی به نفس، دارای اعتماد به نفس، متکی به خدا. این یکی از ابعاد آقای طالقانی بود.
ماجرای یک تماس تلفنی
یک بعد دیگر آقای طالقانی که به نظر من نباید فراموش بشود، صفای این مرد بود. به قدری این آدم با صفا و روراست و در معاشرت ها صادق بود که انسان از این همه زلالی حیرت می کرد. آدم زلالی بود آقای طالقانی. هیچ در قید و بند و ملاحظات و [اینها نبود]؛ نه ملاحظات آخوندی، نه ملاحظات روشنفکری، نه ملاحظات مبارزاتی –چیزهایی که حالا به خودشان ببندند- مطلقاً در این آدم وجود نداشت؛ صاف، روشن. هر وقت من می‌آمدم تهران، اوقاتی که ایشان آزاد بودند، می رفتیم منزل ایشان –یک بار دو بار- می‌نشستیم؛ این منزل پیچ‌شمیران. البته آن منزل بالا هم رفته بودم من، اما بیشتر اینجا ایشان را می دیدیم. انسان وقتی می‌نشست پهلوی این مرد، واقعاً روحیه می‌گرفت؛ هم روحیه مبارزاتی، هم روحیه صفا و رفاقت و معنویت و اینها. اینها در این شخصیت های برجسته، خوب است بزرگ بشود. ماها –غالباً آدم ها- مبتلا هستیم به یک چیزهایی. این آدم، آدم صافی بود، روراست بود، بی‌شائبه و بی‌شیله‌پیله بود. نتیجه این بی‌شیله‌پیله بودن هم صراحتش بود، صراحت در بیان. همان خطبه‌ای که شما اشاره کردید، این خطبه را نمی شود عادی به حساب آورد؛ اینها دائماً می‌گفتند «پدر طالقانی»، اصلاً خودشان را فرزندان او معرفی می کردند، به عنوان «پدر» او را اسم می بردند. کیست که توی این رودربایستی گیر نکند؟ آن آدمی که توی این جور رودربایستی‌ها گیر نکند و برود آن جور قرص و محکم توی خطبه و موضعِ به آن صراحت و به آن شدّت بگیرد، کیست؟ این جور آدمی را آدم واقعا بگردد پیدا کند! مرحوم طالقانی این جوری بود. من بعد از همین خطبه ایشان تلفن کردم؛ گفتم آقا من خواستم از شما تشکر کنم به خاطر این خطبه، گفت بله، خیلی‌ها هم تلفن می کنند فحش می دهند به خاطر همین خطبه! این جوری بود دیگر، تحمل می کرد، یعنی آدمی بود با یک روحیه این جوری.
بُعد مبارزاتی
آقای طالقانی اهل فکر نو بر محور دین و با تمرکز بیشتر بر روی قرآن و نهج‌البلاغه بود؛ یعنی ایشان اصلاً این جوری بود. لکن همه ابعاد شخصیت آقای طالقانی بُعد روشنفکری دینی نیست. یک بُعد مهم بُعد مبارزه است. خیلی‌ها روشنفکر بودند اهل مبارزه نبودند؛ روشنفکر دینی هم بودند اهل مبارزه نبودند؛ همان خصلت عمومی تقریباً همه‌ روشنفکران دیروز و شاید بعضاً امروز ما در آنها هم بود که من یک وقت از یک نمایشنامه‌ای نقل کردم آقای روی ایوان را که پایین نمی‌آید توی مردم نمی‌آید با متن قضیه کار ندارد با میدان کار ندارد، بالای ایوان می‌نشیند تماشا می کند حرف می زند! خب خیلی از روشنفکرهای دینی این جوری بودند اما آقای طالقانی نه، اهل عمل بود؛ یعنی توی میدان بود، احساس درد می کرد …

منبع: خراسان

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

16 − هشت =

دکمه بازگشت به بالا
بستن