امیر سعادتی
در یادداشت قبل گفته شد که بر اساس نظریهای، دلیل مهم بیتوجهی ایرانیان به مطالعه کتاب، اقامت کوتاهتر آنان در کهکشان گوتنبرگ (فرهنگ مکتوب مبتنی بر صنعت چاپ) است.
در این یادداشت چند پیشنهاد کلان و راهبردی که در بلندمدت میتواند به رشد فرهنگ مطالعه در ایران کمک کند، ارائه میشود:
۱- استفاده از ظرفیت فرهنگ و ادبیات دینی:
اسلام، دینی است طرفدار فرهنگ مکتوب. بزرگترین معجزه پیامبر آن «کتاب» است، کتابی جاویدان. اولین آیاتی که بر پیغمبر ما نازل شده است، او (و پیروانش) را دعوت به «خواندن» و «نوشتن» میکند.
سوره اول قرآن (به ترتیب نزول) با کلمه «اقراء» یعنی «بخوان» و سوره دوم آن با قسم بهوسیله نوشتن یعنی «قلم» آغاز میشود.
دین مبین اسلام توانست پس از یکی دو قرن «فرهنگ شفاهی» اعراب را به «فرهنگ مکتوب» تبدیل کند و برای سالها مهمترین و بزرگترین تمدن بشری باشد. البته نقش بیبدیل ایرانیان در تبدیل اسلام به ابرقدرتی علمیفرهنگی را نباید فراموش کرد.
از طرفی جامعه ایران جامعهای بهشدت دینی است. بنابراین به خوبی میشود از ذات فرهنگی و طرفدار کتابت اسلام برای گسترش کتابخوانی استفاده کرد. این مهم با گسترش و ترویج تولیدات مکتوب و اصیل دینی در فرمهای گوناگون و برای ردههای سنی مختلف محقق میشود، شبیه کاری که شهید مطهری بهوسیله «داستان راستان» کرد.
۲- استفاده از ظرفیت مردمگرای انقلاب اسلامی
متاسفانه در طول قرنها حکومتهای خودکامه و شاهنشاهی در ایران …
…شکافی عمیق بین «فرهنگ نخبگان» و «فرهنگ توده» ایجاد شده است. این فاصله موجب جدایی میان «فرهنگ مکتوب» و «فرهنگ شفاهی» ما ایرانیان نیز شده است.
بنابراین ما از فرهنگ مکتوبی لاغر و فرهنگ شفاهیای فربه، بلااستفاده و توسریخور برخوردار
شدیم.
اما انقلاب اسلامی با رویکرد مردمگرای خود توانست گامهای بلندی برای پرکردن این شکاف بردارد.
این رویکرد در سالهای دهه۶٠ خودش را در حرکت بینظیر «نهضت سوادآموزی» نشان داد.
همچنین در دهههای بعد در توجه نخبگان ادبیات انقلاب به «فرهنگ شفاهی» نمود یافت.
تولیدات سالهای اخیر در حوزه «تاریخ شفاهی» انقلاب و دفاع مقدس و استقبال بینظیر مخاطب عام از آنها بیانگر این توجه است.
ملتی که به فرهنگ شفاهی خود احترام بگذارد و بتواند به سرعت و باکیفیت آن را تبدیل به فرهنگ مکتوب کند، در مسیر پیشرفت و تعالی فرهنگی گام برمیدارد.
این یکی از نشانههای فرهنگی «تمدنسازی» است و از این لحاظ ایران رتبه خوبی لااقل در میان کشورهای آسیایی دارد.
نکته مهم ادامهدادن این مسیر و عدم غفلت از آن است. «بازتولید» و «نشر» مهمترین مؤلفههای قدرت فرهنگ مکتوب و رسانه آن یعنی «کتاب»
است.
فرهنگ شفاهی ملتهای کهن و تاریخی (از جمله ایران) بسیار غنی است و نخبگان ما نباید به وضع موجود راضی باشند.
حجم تولیدات ما در این زمینه باید صدها و هزاران برابر شود. تولیداتی که با استقبال مخاطب نیز روبهرو میشود و میتواند به صنعت نشر و کتابخوانی ما نیز جانی تازه ببخشد.
شاید یکی از حکمتهای پنهان سفارش مؤکد حضرت امام(ره) مبنی بر تولید تاریخ انقلاب بر مبنای روایت تودهها نیز همین نکته باشد.
۳- راهاندازی نهضت سواد رسانهای: اگر آدم ساکن در کهکشان مکتوب گوتنبرگ نیازمند سواد خواندن و نوشتن است و اگر انسان ساکن در کهکشان رادیوتلویزیونی مارکنی نیازمند سواد سمعی و بصری است، موجود ساکن در کهکشان مجازی که فضایی مولتی مدیاست، نیازمند «سواد رسانهای»
است.
این سواد نباید سطحی بوده و رسانههای قبل از خود را تخطئه کند.
اتفاقا باید مخاطب را به جایی برساند که او بتواند به اندازه شأن هر مدیوم به استفاده از آن بپردازد. فضای مجازی فضایی نامنظم و افسارگسیخته است، باید بتوان مانند برخی کشورها از جمله چین آن را مهار کرد و به خدمت
گرفت.
این وظیفه سنگین شورایعالی فضای مجازی و صدا و سیماست که تلاش کنند در ایران کهکشانهای مارکنی و مجازی را به خدمت کهکشان گوتنبرگ دربیاورند، تا بتوان عقبماندگی فرهنگ کتابخوانی را از فرهنگ تلویزیونی و اینترنتی
جبران کرد.
اطلاعات قدرتزاست و در شرایط کنونی بخش درخور توجهی از جمعیت جهانی به این قدرت دسترسی
دارد.
پیشرفتهای فناوری هزینه پردازش و جابهجایی اطلاعات را بسیار کاهش داده است.
حاصل چنین شرایطی انفجار اطلاعات و ایجاد «پارادوکس وفور» است. نتیجه وفور اطلاعات نیز کاهش توجه و تمرکز بوده است.
انسانها زیر رگباری توفنده از اطلاعات در تمیز نقاط تمرکزشان با مشکل مواجه خواهند بود. نادر و کمیاب نقاط تمرکزند و نه اطلاعات.
افرادی قدرتمندترند که قادر به استخراج اطلاعاتی ارزشمند از میان انبوهی اطلاعات درهم و پراکنده باشند.