علیرضا علایاری
طی چند روز اخیر، بیش از آنکه اخبار مرتبط با داعش یا حتی آتشبس در یمن صدر اخبار منطقه را به خود اختصاص دهد، بنبست سیاسی در عراق بهعنوان خبر اول از منطقه به سراسر جهان مخابره میشود. باتوجه به وضعیت خاص کشور عراق در شرایط فعلی که قسمت وسیعی از خاک این کشور توسط گروه تروریستی داعش تحت تصرف قرار گرفتهاست، این سوال در ذهن به وجود میآید که چرا سیاسیون عراقی بهجای پیگیری دفع شر تروریستهای تکفیری، در حال تلاش برای سهمیابی از قدرت هستند؟برای پاسخ به این سوال بهناچار باید کمی تاریخ عراق را موردبررسی قرار بدهیم.عراق به معنای امروزی آن، مولود فروپاشی امپراتوری عثمانی است. در آن زمان، این مناطق را یک نفر به نمایندگی از امپراتوری عثمانی مدیریت میکرد که در توافق سایکس-پیکو، بنا شد این محوطه سرزمینی باقی بماند و قیمومیت آن در اختیار انگلیس قرار گیرد.
اما نکته مهم در این میان این بود که با وجود تغییر و تحولات گسترده سیاسی در این کشور، هیچگاه عنصر وحدتبخشی برای دولت مدرن در عراق جدید اندیشیده نشد.
این نبود عنصر وحدتبخش باعث شد که با عقبنشینی دولت انگلیس و قدرتگرفتن دولت مرکزی در بغداد، همواره در بین گروههایی از طوایف عراقی، میل گریز از مرکز و تشکیل کشور جدید وجود داشتهباشد.
در زمان ابتدایی حکومت حزب بعث، با شعارهای ناسیونالیستی عربی، زمینه تجزیهطلبی کردها پدید آمد که این تلاشها با سرکوب شدید روبهرو شد. همچنین در دوره صدام و با شروع انتفاضه شیعیان، مجددا کردها تلاشهایی را برای تجزیه عراق شروع کردند که با رسیدن به یک منطقه شبهخودمختار، مجددا از تلاشهای خود دست کشیدند…
…در عصر پساوستفالیایی نیز جز عنصر سرنیزه، عنصر دیگری بهعنوان عنصر وحدتبخش برای حفظ کشور و تعریف منافع ملی برای ترسیم یک اقلیم وجود ندارد.نقطه مقابل این امر را در ایران عصر جدید میبینیم که با دو عنصر تشیع و تاریخ مشترک، توانسته وحدت سرزمینی خود را حفظ کند، حال آنکه در عراق عصر جدید با چنین مولفهای روبهرو نیستیم.
در عراق چند اقلیت بزرگ عرب شیعه، عرب سنی، کرد و ترکمن وجود دارد که اگر تا اینجا این اقلیتها بهتنهایی قرار بر تصمیمگیری داشتند، کشور میتوانست در یک چانهزنی سیاسی به جمعبندی برسد، اما کافی است بدانیم که در خود جریان کرد، چندین جریان مختلف مانند حزب دموکرات، حزب اتحادیه میهنی و گورانها وجود دارد.از سوی دیگر، کردها از نظر زبانی به سه تیره سوران، کرمانج و فیلی تقسیم میشوند که کردهای فیلی برعکس دیگر کردها شیعه هستند.
ترکمنها نیز بین خودشان به شیعه و سنی تقسیم میشوند.
وضعیت اعراب سنی نیز همینگونه متشتت است و در بین آنها، عشایر متفاوت با رویکردهای مختلف وجود دارند. حتی در میان شیعیان بهعنوان بزرگترین گروه نیز دستهبندیهایی وجود دارد.بدین ترتیب، برای تشکیل دولت، نخستوزیر عراق مجبور به حل یک معادلهی پیچیده است. از یک سو، کشور عراق با مشکل جنگ و از بین رفتن زیرساختها روبهروست. از سوی دیگر، نظام طایفهای مانع از برخورد با مفسدین اقتصادیای میشود که تاب کشور را بریدهاند.
در عراق، اگر منافع ملی بر همه منافع ترجیح میداشت و تعریف آن شکلگرفته بود، قدرت کافی برای عمل در اختیار رئیس دولت قرار داشت، اما درحالحاضر، در بین گروهها ترتیب قرارگرفتن منافع برعکس شدهاست؛ یعنی ابتدا منافع حزب و دسته، سپس منافع اقلیت قومی و سپس منافع عراق در نظر گرفته میشود.عراق پس از صدام، عراقی آماده به همکاری در بین اقلیتها برای عبور کشور از گردنههای سخت بود و نوع برخورد پیروزها و شکستخوردههای انتخابات اول بهوضوح این قضیه را نشان میداد، اما قانون اساسی جدید عراق که تحمیل آمریکاییها بود راه را برای از بین بردن اتحاد ملی در عراق باز کرد و نوع تقسیم قدرت و سودای آمریکاییها برای تجزیه عراق وضع این کشور را به اینجا رساند. درواقع، یکبار سایکس-پیکو، وزرای خارجه فرانسه و انگلیس با تقسیمبندی این کشور سعی در ایجاد یک منطقه غیرمتحد برای اعمال نفوذ بر اثر اختلافهای قومی کردند و بار دیگر، این نقش را آمریکاییها بهخوبی در عراق ایفا کردند.