زندگی

اعتراف محمود ۲۶ ساله به ۱۲ ازدواج / زن اولم ۳ ماه در خانه ام ماند!

کد خبر : 28085

سه ماه بعد از ازدواجمان مهریه اش را بخشید و راه زندگی اش را از من جدا کرد. او هنگام طلاق با چشمانی اشک بار گفت: نصیحت می کنم خودت را اصلاح کن چون آینده شومی در انتظار تو است و از زندگی ات خیری نخواهی دید.

به گزارش صبح مشهد، محمود که ۲۶ سال سن دارد و مأموران آگاهی او را به اتهام سرقت های خشن خیابانی دستگیر کرده اند، افزود: همسرم مرا خوب شناخته بود و برای همین هم بی درنگ طلاق گرفت. اما من به جای آن که با این شکست به خودم بیایم و اشتباهاتم را جبران کنم مست پول و ثروت پدرم شدم و در باتلاق فساد و اعتیاد فرو رفتم. محمود در بیان داستان تلخ و عبرت آموز زندگی اش گفت: پدرم بازاری است و آبروی خانوادگی را بزرگ ترین ثروت و اعتبار خود می داند. ولی من که بچه ته تغاری اش هستم با توجه به زندگی مرفه و امکاناتی که در اختیار داشتم آبروی او را به بازی گرفتم و در واقع باید بگویم از اخلاق خوب تمام اعضای خانواده ام سوء استفاده کردم.

مرد جوان نفس عمیقی کشید و افزود: متأسفانه از نوجوانی اسیر رفیق بازی و میهمانی های شبانه شدم و نه تنها نتوانستم حتی مدرک دیپلم بگیرم بلکه از سن ۱۸ سالگی دچار فساد اخلاقی شدم. ۲۲ ساله بودم که پدرم با نگرانی که برای آینده ام داشت تصمیم گرفت مرا داماد کند تا بلکه دست از کثافت کاری هایم بردارم. او همچنین تهدیدم کرد اگر هر چه سریع تر ازدواج نکنم از ارث محروم خواهم شد و به این ترتیب بود که دختر یکی از اقوام را به عقد خودم درآوردم. ولی افسوس که فکر و ذهنم فاسد شده بود و نمی توانستم دست از هوس بازی هایم بردارم.

همسرم نیز به محض آن که چهره واقعی ام برایش نمایان شد دادخواست طلاق داد و از هم جدا شدیم. الان مدت چهار سال از جدایی مان می گذرد و در این مدت ۱۲ بار ازدواج موقت کرده ام و با زنان دیگری نیز روابطی داشته ام و… . محمود اشک هایش را پاک کرد و گفت: من در اثر ارتباط با زنی خیابانی از حدود یک سال و نیم قبل به مواد مخدر صنعتی آلوده شدم. خانواده ام که دیگر تحمل این گرفتاری را نداشتند مرا طرد کردند و… . محمود لبخند تلخی زد و گفت: من، یعنی همان کسی که روزی خودروهای گران قیمت سوار می شدم و خط اتوی لباسم نمی شکست حالا به اتهام زورگیری های شبانه دستگیر شده ام و انگیزه ارتکاب سرقت را تأمین خرجی مواد مخدر اعلام کرده ام. خاک بر سرم کنند که به حرف های پدر و مادرم گوش ندادم و..

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

هفت − 2 =

دکمه بازگشت به بالا
بستن